حرف دل

میروم دور از همه با دنیای خود خلوت کنم باید اخر من به این بیگانگی عادت کنم

۱۲۰ مطلب با موضوع «زندگی پس از زندگی» ثبت شده است

شناخت

به نام آرام بخش جان 

 

امروز توی غوقای مترو به این نکته فکر میکردم که چرا آدم توی این همه شلوغی گم نمیشه همه غریب با تفکر مختلف و..... ولی احساس گم شدنی نیست 

با این همه شلوغی غربت سر در گم نمیشی!!

ولی گاهی خودتی فقط خودت، ولی گم میشی، جوری که حتی خودت هم نمیتونی خودت و پیدا کنی 

این از چیه مگه غیر از اینه که خودت میشناسی!!؟ 

شاید هم هنوز خودت و نمیشناسی!! 

یا این که میشناسی ولی خب چوب لای چرخ زندگیت رفته؟ 

به نظرم عیب از شناخت باشه 

اگه خودت و بشناسی کوه هم نمیتونه اذیتت کنه 

ولی خب به لفظ خیلی چیز ها سادس ولی عمل تمرین میخواد 

شایدم تلقین 

چیزی که توی شهر و مترو و جاهای دیگه مشهوده شناخت شهر و بلد بودن راهه

چیزی که برای زندگی دقیقا نیازه راه بلد بودنه 

 

خب حالا یکم از حالت تفکر بزنم بیرون 

گاهی به هیچ چی نباید فکر کرد 

فقط دراز کشید 

مد روز جوونا شده کیلیپ های انگیزشی  آرامشی دکتر هلاکویی و.... 

دمشون گرم ولی خب تا وقتی ذهن درگیر باشه زیاد اثر بخش نیست 

حال آدم با یه چیز خوب میشه اونم با چیزایی که بهش علاقه داره 

آهنگ مورد علاقه، گل، قناری،و... 

 

خوش به حال کسایی که با دستگیری از یه نفر حالشون خوب میشه 

 یا با باز کردن یک گره از کار یه نفر 

دم و باز دم همه با معرفتای روزگار گرم 

خب ایام تولد پیامبرمونم که هست و دیگه خیلی خوش به حالمونه 

یه دیوونه ای هم یه صحبتی کرد که خب تفکرات والای خریت و عدم فهم آزادی بیان خودش و به همه ثابت کرد 

خب چه بهانه ای بالاتر از این ایام برای شاد بودن، برای خوش اخلاق بودن، برای داشتن حال خوش 

ایشالا خوش باشید 🌸🌸

 

خدایا به حق پیامبر عزیزمون حال دل همه خوب باشه 

خدای به حق این ایام فرخنده گره از مشکلات مردم و این بیماری بازبشه 

خدایا شکرت

خدایا راضیم به رضای تو 

یاحق 

 

۱۲ آبان ۹۹ ، ۰۱:۲۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

خدا

به نام آرام بخش جان 

 

فکر کردن به گذشته و آینده دوتا چیزیه که مدام در حال اذیت کردنه 

و فقط برام دغدغه فکری ایجاد میکنه 

نگرانی آینده و ناراحتی گذشته گاهی همه وجودم و میگیره 

ولی به قول آقاجون : بابا غصه روزی که هنوز نیومده را نخور بزار بیاد و اتفاق بیوفته بعدش غصه شا بخور

نسخه خوبیه ولی خب اگه موقتی نباشه و از ذهن نره

گاهی وقتا یادم میره فقط خدا را دارم

با خدا باید لوطی بود 

مشتی.... 

ادعونی بخوانید مرا 

بعضی وقتا هزار ذکر بگی بدون گوش دلت هیچ فایده ای نداره ولی یبار بگی خدایا نوکرتم از روی علاقه از روی رفاقت که دلت حال بیاد این خودش یه دنیاس 

انگار میتونی دنیا را باش تکون بدی 

تو دنیا فقط خدا میتونه حال آدم و خوب کنه 

یه کلمه حرف بزنی بگی خدایا سختمه ها ولی تو خودت بهتر  میدونی 

راضیم به رضات 

 

دو سه ساعت منبر میرن که فلان دعا را چند بار بخونید و..... 

ولی دل و چیکار کنیم 

دل اگه سوخته باشه اگه از ته دل آماده باشه خدا رفیقه رفیقی که تاش نیست 

رفیقی که خیلی شبیه خودته 

محمد امین میگه من و تو خیلی شبیه همیم 

میگم ممد شبیه هم شدیم از بس  باهم بودیم و رفیقیم 

اگه با خدا رفیق باشیم چی میشه 

نیستم اونطور که میگم و باید باشم، ولی شما که میخونید سعی کنید باشید 

رفیق نیستم که نگران میشم 

رفیق نیستم که آشوبم 

رفیق نیستم که..... 

و..... 

رفاقت با خدا بهترین حاله 

حتی رفاقت با بهترین بندگان خداهم حسی شبیه همین و داره 

توی مترو به این همه آدم نگاه میکنم و میبینم درسته بنی آدم اعضای یک پیکرند ولی تکی تو این همه غریبه 

غریب آشنا فقط یه نفره برات 

خب 

 

با تو این تن شکسته
داره کم کم جون میگیره
آخرین ذرات موندن
توی رگهام نمیمیره
با تو انگار تو بهشتم
با تو پرسعادتم من
دیگه از مرگ نمیترسم
عاشق شهامتم من

اگه رو حصیر بشینم
اگه هیچ نداشته باشم
با تو من مالک دنیا

با تو در نهایتم من

 

با تو انگار تو بهشتم 

با تو پر سعادتم من

دیگه از مرگ نمیترسم 

عاشق شهامتم من

 

 با تو شاه ماهی دریا
بی تو مرگ موج تو ساحل
با تو شکل یک حماسه
بی تو یک کلام باطل

بی تو من هیچی نمیخوام
از این عمری که دو روزه
نرو تا غم واسه قلبم
پیرهن عزا بدوزه

با تو انگار تو بهشتم
با تو پر سعادتم من
دیگه از مرگ نمیترسم
عاشق شهامتم من

 

یاحق

 

۰۹ آبان ۹۹ ، ۰۱:۵۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

تنهایی که تنها نمی‌گذارد

به نام تنهایی که تنها نمی‌گذارد 

عنوان مطلب مشخصه فقط خداست که هوای آدم و داره 

کارای بزرگ و گره های کور دوتا چیز میخواد 

نیرو، کمک خدا 

گفت: کاری که تو کردی و توی تاریخ وزارت علوم  ثبت میکنن 

ولی خدا خواست و مام به لطفش خواستیم و شد 

استادی که سخت بود نرم شد ولی به سختی 

مسؤلینی که سخت بودن و همچنان هم سخت ماندن ولی شد 

سه ساعت تا پایان وقت اداری مانده بود 

سه ساعت تا آخرین فرصت فارغ التحصیلی 

و شد آنچه که خدا خواست و باید میشد 

پرونده کاشان پر ماجرا برای من بسته شد 

بهت زده ام که باید ناراحت باشم  برای جدایی از این شهر و دانشگاه یا خوش حال  از فارغی

به هر حال پس از یک ماه سخت، پرونده چهار سال خاطره بسته شد 

به قول دکتر فرج تو پرونده کاشون و نخوای بست،

دوباره خوایم دید هم دگه را 

ولی خب فعلا علی ایا حال که بسته شد 

و شکر خدا فقط همین 

کرونا همه چیز و با خودش برده دیگه دانشگاهی نمونده، مدرسه ای نمونده، 

هیچی دیگه حال گذشته رو نداره، کاش میشد یک لحظه برگشت به قبل به سال پیش

خدایا اینم چارش دست شماست خودتون سفرش و جمع کنید 

 

 

اما خیلی وقتی هست از بحث سیاسی و در ری دور بودم تا صحبت های فردی خام و به گفته خودش کاربلد 

کاربلدی که تمام بلدی کارش فقط در منفعت خودش جمع شده و تفکرش،

دین و دیانت و پیامبر و اهل بیت هم فقط به نشان سیاست

خیلی دوست دارم از صحبت هام بگم باهاش ولی حیفه این مطلب و جدا نکنم 

شایدم بگذرم بهتر باشه 

هرچی خدا بخواد 

 

غنچه گل نغمه خوان شد در هوای کوی او 

   بلبل دستان سرا مست بشد از روی او 

خرقه می نفروشید و به محراب شتافت چ

   کس که عاقل بشد از عطر و گلاب موی او 

 

الهنا و ربنا من لنا غیرک 

یا حق

 

 

۰۲ آبان ۹۹ ، ۰۲:۱۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

بدون شرح 2

به نام آرام بخش جان 

 

 

چه شد آن عهد قدیم و چه شد آن یار ندیم

 

خون کند خاطر من خاطره عهد قدیم

 

 

چه شدن آن طره پیوند دل و جان که دگر

 

دل بشکسته عاشق ننوازد به نسیم

 

 

آن دل بازتر از دست کریمم یارب

 

چون پسندی که شود تنگتر از چشم لئیم

 

 

عهد طفلی چو بیاد آرم و دامان پدر

 

بارم از دیده به دامان همه درهای یتیم

 

 

یاد بگذشته چو آن دور نمای وطن است

 

که شود برافق شام غریبان ترسیم

 

 

یا به آهو روشان انس وصفا ده یارب

 

یا ز صاحبنظران بازستان ذوق سلیم

 

 

سیم و زر شد محک تجربه گوهر مرد

 

که سیه باد بدین تجربه روی زر و سیم

 

 

دردناک است که در دام شغال افتد شیر

 

یا که محتاج فرومایه شود مرد کریم

 

 

نشود مرغ چمن همنفس زاغ و زغن

 

“روح را صحبت ناجنس عذابیست الیم”

 

 

دولت همت سلطان قناعت خواهم

 

تا تمنا نکنم نعمت ارباب نعیم

 

 

هم از الطاف همایون تو خواهم یارب

 

در بلایای تو توفیق رضا و تسلیم

 

 

نقص در معرفت ماست نگارا ور نه

 

نیست بی مصلحتی حکم خداوند حکیم

 

 

شهریارا به تو غم الفت دیرین دارد

 

محترم دار به جان صحبت یاران قدیم

۲۸ مهر ۹۹ ، ۰۱:۱۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

بلا

به نام آرام بخش جان

 

شب و روز ما شده امید فردا ، فردایی که شاید پر از حادثه هاس

زمان، زمانیست که دیگر خبری از فردا نیست، کاش روزگار برمی‌گشت به سال قبل کرونایی نبود مرگ مفتی نبود، غربت نبود، ولی الان متاسفانه هست 

بلا شد بر سر 

خدایا خودمون کردیم ولی شما درست کن 

ما بد بودیم، ولی شما خدایی کن

خرابیم و آبادی  دست شماست 

بازهم شکر مهربان تر از مهربانان 

 

گلایه، پر از خاطره و یادگاری و..... 

گلایه 

برای گفتن من شعر هم به گل مانده 

نمانده طاقتی و صد ها سخن به دل مانده

صدا که مرحم درد بود زخم مرا

به پیش درد عظیم دلم خجل مانده 

از دست عزیزان چه بگویم گله ای نیست 

گرهم گله ای هست دگر حوصله ای نیست 

سرگرم به خود زخم زدن در همه عمرم 

یک لحظه جز این دست مرا مشغله ای نیست 

دیریست که از خانه خرابان جهانم 

بر حال خزان گشته من برگ گلی نیست 

برگ گلی نیست 

و..... 

 

 

خدایا بابت این اوضاع هم شکر شکر شکر 

الهی و ربی من لی غیرک 

یاحق🌸🌸

 

۲۲ مهر ۹۹ ، ۰۱:۲۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

احوال غریب اما آشنا 3

به نام آرام بخش جان

 

چقدر زیباست درکنار تو بودن چه احساس غریبی دارد نگاه کردن به حرم زیبایت، شب جمعه حرم بودن حال دیگری دارد

شلوغی ها اشک ها خنده های رفیقانه و چه و چه همه به یک نام و هدف منتهی میشد حسین حسین حسین(ع)

پرچمشان از آذربایجان بود و زبانشان آذری ولی عشقشان حسین 

ایرانی، عرب،. ترک، کرد، لر همه این روز ها یک نام دارند آن هم ذکر شماست 

بار آخر کربلا فقط از حرم به یادم هست ولی از فیض شما خیر 

 

چه قدر زیباست دیدن شما یک دل سیر نگات کردم آقا با سر با دل با قلب 

دل در راه عشق حاکم است عقل سرباز 

دلم مجنون است مجنونی که دوایش به دست توست

فاصله ام با شما تنها به 700 قدم رسیده 

من کجا شما کجا 

ممنون آقا ممنون مرد تنها 

نجف به حضرت پدرتان عرض کردم که هر که علی را درک کند تاوان دارد 

مگر میشد پسری از شما دردتان را بداند و تاوان نگرانی و درد دین را نداند 

 

حرف ها از جایگاه من به دور شده 

من کجا درد مولا و امام کجا 

همین که اینجایم عالیست شکرت خدا شکر 

به یاد همه هستم به یاد دوست و عزیز و آشنا و...... 

همه انگار در کنارم هستند برای تک تکشان از ته دل دعا کردم دلم می‌خواهد به اندازه التماس  دعا گو ها هم به حرم نگاه کنم

 

حرم دلتنگی نمی‌شناسد اینجا آشنا تر از همه جایم 

آنقدر آشنا که دوستدارم پیش آشنا بمانم 

فردا وداع است و هیچ چیز بد تر از وداع نیست شکر خدا تا الان وداع نداشتم 

وداع با امام محسوس در این حد از فاصله سخت است 

تقوا که نباشد اینجور می‌شود 

دلم پر از حرف بود، خواهش، تمنا اما زبان دلم از زبان دهانم جلوتر 

و می‌دانم که زبان دلم بیشتر از زبان بدن اثر دارد 

موکب خسته همه حاجت دار، پاهای تاول زده، و هستند ولی برای یک چیز آمدند و آن هم شمایید وبس 

 

معجزه شما را به چشم دیدم تب 40 درجه و گلو نابود درست در 24 ساعت قبل الان هیچ اثری ازش نیست 

آن وقت چطور می‌شود مدیون این آقا نبود 

 

تمام وقت عزیزانم جلوی چشمانم هستند یا امام حسین تمامشون سالم وزیر سایه خودت موفق و مؤید بدار 

 

و در آخر راه را بی راه بلد طی کردن برایمان خوش نیست 

چشممان خیره به راه است کجاست سرورما؟؟؟!!

اللهم عجل لولیک الفرج 

در پناه مولای حسین (ع)

شام اربعین98 کربلا معلی 

 

اربعین امسال گذشت و ما جاماندیم عیب را جویا شویم رفقا 

شاید......... 

اللهم الرزقنا شفاعت الحسین (ع) فی دنیا و الآخره 

 

۱۸ مهر ۹۹ ، ۰۲:۱۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

احوال غریب اما آشنا 2

به نام آرام بخش جان 

دومین قسمت از خاطرات اربعین 98

 

دیر رسیدیم و عدم هماهنگی مارو دیر رسوند به مرز و شب رسیدیم خسته از یک پیاده روی 3 ساعته حدود 10 کیلومتر توی طوفان شن و ماسه عراق الم کاروان بر دوشم بود و الان که نشستم جاش روی شونه هام درد میکنه 

 

فدای سر حضرت رقیه 

خوبه که پیرهن سیاه نپوشیدم الان همه بچه ها باخاک یکی شدن یا طوق شوره پیرهن مشکی هاشون و خراب کرده 

معجزه دلواپس پیرمرد های کاروانم دو ساعته رسیدیم و خبری از اون ها نیست کربلاست ولی هادی از دستش در رفته محمد امین میگه خوش حالم که هادی کم آورده و تمام حرفاش فقط حرف شده ولی نه انصافا اولش چرا ولی بعد به خودم گفتم اینجا کربلاست و کدورت و ریختم دور 

اون موقع که هرکی بش یه غر میزد و بد بیراه میگفت فقط یه نفر رفت جلوش کنارش امشب به لطف امام حسین بعد از نزدیک یکسال دوباره مثل دوتارفیق کنارش نشستم و درد و دلش و برام گفت : خالی شد بش گفتم برام شدی هادی خلیلی دوسه سال قبل نه من فکر میکردم باهاش صاف بشم نه خودش فکر می‌کرد یه روزی بیاد که دوباره فقط من و خودش کنار هم درد و دل کنیم

بگذریم نمیدونم اینجا کجاست ولی همه اونقدر خستن که کنار خیابون خوابیدن

کاش پیرمرد های جامونده برسن امین خوابیده تخت ولی خب مام مثل همیشه 

نفر آخر خوابیم 

خدایا شکرت شکرت که پام به عراق رسید شکرت 

خدایا توفیق بده حرم آقا رو ببینم توانم بده که تا جایی که هست از سفرم استفاده کنم 

خدایا میترسم از مریض شدن و جاموندن میترسم از بچه بازی در آوردن و درک نکردن 

خدایا دسته جمع اومدیم هر کسی با یه نیت و مهم که فقط خودت میدونی توی این راه نیت هامون و به خودت میسباریم 

لاحول ولا قوت الا بالله 

21مهرماه98

 

هنوزم که تک تک برگ های دفترچه  و میخونم بوی احوال مسیر به مشامم میرسه ولی گناه و سوء نیت در اعمال نعمت و از آدم میگیره

گرفت، نعمت خیلی چیز ها در دستمون نیست 

اللهم اغفرلی الذنوب التی تغییر النعم

یاحق 

۱۵ مهر ۹۹ ، ۰۱:۲۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

احوال غریب اما آشنا1

به نام آرام بخش جان 

چهار روز مانده تا اربعین دلم خراب است اوضاع دل داغونه حال و هوای سال پیش کجا امسال کجا 

چقدر دویدم تا قسمتم شد تا دقیقه نود روز آخر پاسم رسید ولی میدونستم دعوتم میکنی

سال پیش عالی بود امسال نه حرم بود آقام حسین بود. پیاده نجف کربلا بود

نیستن روز های خوبم عشق هست ولی احوال احوال غریب 

شاعر می‌فرماید 

اگر عشق باشد گناهی الهی سراپا گناهم 

سراپا گناه 

الهیییییی

ما از ره عشق بدین راه گمرهیم 

مجنون نبودیم و به اختیار گمرهیم 

دام بلا شد طره یار در خم أبرویمان

ره تار گم کرده ایم و بی نشان از دیارمان

رویمان از گناه سیاه شد الهی خودکرده را خود بسوزان الهی 

نشان ده ره کعبه عاشقان را به مجنون گم کرده راهی الهی

الهیییی

 

از احوال اربعین نوشتن تک تک خاطره و عطر حسین (ع) 

قدم به قدم حال خوش گام به گام عشق و چه حال خوشیست 

تک تک قدم ها ثواب تک تک قدم ها نیت، سعی کردم به یاد همه باشم 

به جای سوغات قدم برمی‌داشتم براشون یادم نیست چن قدم به خودم رسید 

مارا یک چشمه از جمال حرم نجف بس 

خیلی دوستدارم از راه بگم از درد ودل ها از دست نوشته هایی که جرعت خواندنش را نداشتم تا همین چند وقت قبل 

چهار شب دیگر تا اربعین مانده هر شب یک تکه از مسیر به یاد احوال سال پیش 

به یاد عاشقانه های بی بهانه به یاد مولایم حسین 

الاسلام علی السلطان عشق 

یاحق 

 

 

۱۴ مهر ۹۹ ، ۰۱:۳۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

کوی جان

به نام آرام بخش جان 

 

تا دامن از من کشیدی ای سر و سیمین تن من

هر شب ز خونابه دل پر گل بود دامن من

جانا رخم زرد خواهی جانم پر از درد خواهی

دانم چه ها کرد خواهی ای شعله با خرمن من

بنشین چو گل درکنارم تا بشکفد گل ز خارم

ای روی تو لاله زارم وی موی تو سوسن من

ای جان و دل مسکن تو خون گریم از رفتن تو

دست من و دامن تو اشک غم و دامن من

من کیستم بی نوایی با درد و غم آشنایی

هر لحظه گردد بلایی چون سایه پیرامن من

قسمت اگر زهر اگر مل بالین اگر خار اگر گل

غمگین نباشم که باشد کوی رضا مسکن من

گر باد صرصر غباری انگیزد از هر کناری

گرد کدورت نگیرد آیینهٔ روشن من

تا عشق و رندیست کیشم یکسان بود نوش و نیشم

من دشمن جان خویشم گر او بود دشمن من

ملک جهان تنگنایی با عرصه همت ما

خلد برین خار زاری با ساحت گلشن من

پیرایه خاک و آبم روشنگر آفتابم

گنجم ولی در خرابم ویرانه من تن من

ای گریه دل را صفا ده رنگی به رخسار ما ده

خاکم به باد فنا ده ای سیل بنیان کن من

وی مرغ شب همرهی کن زاری به حال رهی کن

تا بردلم رحمت آرد صیاد صید افکن من

 

دلم تنگ حرم شده رضا جان 

حرم لازمم میدونی که 

قسمتم کن کارم حل بشه و بیام که دل تنگم.. 

والسلام 

یا حق 

۰۹ مهر ۹۹ ، ۰۰:۲۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

مدیون

به نام آرام بخش جان 

خیلی غیر منتظره یه تلنگر محکم بهم زد تلنگری که شاید خیلی وقت بود بهش نیاز داشتم گفت تو مدیونی غیر مستقیم گفت ولی من حرفش و گرفتم انجام ندادم اونچه که باید انجام می‌دادم ولی خب اون موانع جلو راهم و خبر نداشت فقط گفت نه شما دینتتون و درست انجام ندادید آره انجام ندادم الان مدیونم به خیلیا به خدا به خودم و......

ولی فقط خودم و اون بالاسری میدونیم که چی شد که ورق برگشت 

الان جا برا جبران هست تا آخر کار اگه آخر کار فردا نباشه 

 

دلم روزه سکوت میخواد وقتی حرف زدن با دیگران حرف میاره اونم وقتی ته حرف ندونی چی داری میگی و طرف مقابل هم حرف تو رو نفهمه سکوت واقعا عالیه اینجور موقع ها

همیشه خدا هست در این شکی نیست و وقتی نعوذبالله گم میشه که ما خودمون گیرکنیم وقتایی که دور خودت میچرخی و همه چیز گل هم شده و لحظه لحظه هم عرصه رو به خودمون تنگ تر میکنیم اون موقع خدا نیست،

من دارم اشتباه میکنم ولی میگم خدانیست وقتی یه روز ازش بگذره میبینی وای بود، من نبودم

خب بروم یکم برای درد و دل کسی گوش نکنه (حالا همه بیشتر گوش میکنن)

خدایا هر عیبی هست از منه شما همه خوبی 

شما سراپا بخشش سراپا لطف سراپا امید

خدایا سایه لطف شما هست که هنوز زنده ام برای جبران برای گرفتن از دست رفته ها برای آرزو ها 

خدایا راه و شما نشون بده شما بگو

ما چشممون اون چیزی که شما می‌بینید و نمیبینه و ذهنمون اون چیز که شما حکمت میدونید و آگاهی نداره 

پس خودتون به لطف و مرحمت هوامون و داشته باشید

الهنا و ربنا من لنا غیرک 

یاحق

۰۷ مهر ۹۹ ، ۰۰:۵۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام