حرف دل

میروم دور از همه با دنیای خود خلوت کنم باید اخر من به این بیگانگی عادت کنم

۶ مطلب در مرداد ۱۳۹۹ ثبت شده است

بدون شرح 1

الهی به امید تو

 

صداش که میزنی آرامش میگیری حالا هر طور میخواد شده باشه 

چون میدونی فقط اون و داری 

گاهی اوقات میفوفتی تو سرازیری و سقوط ولی یکم به اطراف نگاه کنی میبینی تو سقوط افتادی که شاید صعود برات راحت بشه و کلی دلیل قانع کننده که فقط تو دنیا خوده خدا دستت و میگیره و بقیه وسیلن

 

دلتنگی خیلی وقتی بود به سراغم نیومده بود با اینکه امروز شلوغ ترین روز کاری بود

دیگه وقتی میاد کاریش نمیشه کرد 

جز این که گفت دم شما گرم اینم که از شماست که خیلی باحاله دوسش داریم

همیشه اولش سخته اول هر کاری اول کمک کردن اول کار کردن اول حرف زدن و اول...... 

کلا اولین ها سختن 

یه ویژگی دیگه هم که داره اولین ها همیشه آخرین ها رو تعیین میکنن یعنی اگه اولش حل شد آخرم اوکیه حالا با یکم دست انداز ولی اوکیه 

ولی اگه اوله نشد دیگه.....

محرم داره میاد سال پیش یه همچین شبی از کاشان رسیدم و رفتم برای مشهد

عجب خیلی زود یکسال شد 

خداروشکر 

 

خیلی حرف هست برای نوشتن ولی خب امشب واقعا خوابم میاد

تا خاموش نشدم 

خدایا محرم داره شروع میشه به حق ارباب ریشه این بیماری و از سر مردم بکن

خدایا برکت امام حسین و از نظر خلق و صفت و منش بهمون عطا کن 

آخرشم عجل  فی فرج مولای

یاعلی مدد

۳۰ مرداد ۹۹ ، ۰۲:۰۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

مردم و باور

به نام خدای گره گشا

 

همه بهش میگن رئیس و برای سلام کردن و احترام گذاشتن و خودنمایی کردن جلوش همه کاری میکنن 

امروز خیلی به قول خودش هندونه قاچ کرد برای خودش و از واژه من فلان من فلان خیلی استفاده کرد 

یک ساعت و نیم جلسه تماما به توصیفات خودش پرداخت ولی خب عمق حرفش خوب بود و اگه از جانب خودش نمی‌گفت بهترم میشد 

کلا ما آدما از تعریف خوشمون میاد و گاهی متوصل به تعریف از خود میشیم 

تا حدودی برای افزایش اعتماد به نفس خوبه ولی بقیش دیگه غروره و آفت دیدم و چشیدم که میگم 

عاقبتش اصلا خوب نیس خیلی باید مراقب اعتمادبه نفسی که زیاد میشه بود

 

روزی ده ها نفر تماس میگیرن و یسری درد و دل میکنن یسری طلبکاران یسری هم اصلا نمیدونن میخوان چیکار کنن 

ولی درد مردم صبور ما واقعا خیلیه و هرکدوم به یه نحوی دوستدارن برات درد و دل کنن

بعضی مواقع خیلی زنگ میزنن و خیلی کم طاقت میشن اینقدری که امروز 5 یا 6 بار یه مشتری مسن تماس گرفته تا جایی که می‌شد راهنماییش کردم دیگه بقیش با خودت خدا کارش و حل کن 

 

رئیس جان به قول کارمندان عزیز و غیور شرکت 

امروز در سخنرانی یا جلسه کاربردی خودش یه حرف قشنگ زد: این که طعنه زن ها همه جا هستن این باور ماست که همراه ماست 

حرف جالبیه از ظهر تا الان خیلی دیگه به زخم و طعنه های جامانده تو ذهنم که دنبال جبران بودم نیستم بزار بگن مردم عزیز ما از خودم تا بقیه ممکنه باورهاشون با من فرق داشته باشه من یه باوری دارم بقیه یه باور

 

مهم اینه جهت باورم درست باشه که آخدا این قسمتش به کمک شما احتیاج خیلی خیلی هم احتیاجه

محرم تو راهه سال پیش یه همچین حدودای تو گرمای کاشون سرگرم سیا پوش کردن مسجد شدیم دو سه نفر بودیم ولی انگار خیلی بودیم 

امسال محرم هم مثه بقیه ایام فرق داره با قبلا ولی آقا امام حسین همون آقاست 

 حسین جان همه میرن تو میمونی برام

اینم از امشب ما 

به امید فردایی پر از موفقیت برای خودم و همه 

الهنا و ربنا من لنا غیرک 

یاعلی مدد

۲۶ مرداد ۹۹ ، ۰۱:۴۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

پرتو

به نام آگاه ترین آگاه 

 

در آن ستاره کسی ست
که نیمه شب‌ها همراه قصه‌های من است
ستاره‌های سرشک مرا، که می بیند
به رمز و راز و نگاه و اشاره می پرسد
که آن غبار پریشان چه جای زیستن است؟

در آن ستاره کسی‌ست
که در تمامی این کهکشان سرگردان
چو قتلگاه زمین، دوزخی ندیده هنوز
چنین که از لب خاموش اشک او پیداست
میان دوزخیان نیز، کارگاه قضا
شکسته ‌بال‌تر از ما نیافریده هنوز!

در آن ستاره کسی‌ست
که نیک می‌ بیند
نه سرخی شفق
این خون بیگناهان است
که همچو باران از تیغ‌های کین جاری‌ست
نه بانگ هلهله
فریاد دادخواهان است
که شعله‌وار به سرتاسر زمین جاری‌ست
نه پایکوبی و شادی که جنگ تن به‌تن است

همه بهانه دین و فسانه وطن است
شرار فتنه درین جا نمی‌شود خاموش
که تیغ‌ها همه تازه ا‌ست و
کینه‌ها کهن است.

هجوم وحشی اهریمنان تاریکی‌ست
ز بام و در، که به خشم و خروش می ‌بندند
به روی شب‌زدگان روزن رهایی را
سیه‌دلان سمتگر به قهر تکیه زدند

به زیر نام خدا مسند خدایی را
چنین که پرتو مهر
به خانه خانه این ملک می‌شود خاموش
دگر به خواب توان دید روشنایی را

میان این همه جان به خاک غلتیده
چگونه خواب و خورم هست؟!
شرم می‌کشدم
چگونه باز نفس می‌کشم، نمی‌دانم.

چگونه در دل مرداب‌های حیرت خویش
صبور و ساکت و دل‌مرده، زنده می‌مانم؟!
شبانگهان که صفیر گلوله تا دم صبح
هزار پاره کند لحظه لحظه خواب مرا
خیال حال تو، ای پاره پاره خفته به خاک
به دست مرگ سپارد توان و تاب مرا
تنت، که جای به جا، چشمه چشمه خون شد
به رنگ چشمه خون کرد آفتاب مرا
در آن ستاره کسی‌ست
که جز نگاه پریشان او درین ایام
کسی نمی‌دهد از آسمان جواب مرا

به سنگ حادثه، گر جام هستی تو شکست
فروغ جان تو با جان اختران پیوست
همیشه روح تو در روشنی کند پرواز
همیشه هر جا شمع و چراغ و آینه هست
همیشه با خورشید
همیشه با ناهید
همیشه پرتویی از چهره تو تابد باز

در آن ستاره کسی‌ست
که نیک می‌داند
سپیده‌دم‌ها شرمنده‌اند از این همه خون
که تا گلوی برادرکشان دل‌سنگ است
یکی نمی‌برد از میان خبر به خدا
که بین امت پیغمبران او جنگ است
یکی نمی‌کند از بام کهکشان فریاد
که جای مردم آزاده در زمین تنگ است

در آن ستاره کسی‌ست
چون من، نشسته کنار دریچه،
تنهایی
دل گداخته‌ای،
جان ناشکیبایی
که نیمه شب‌ها همراه غصه‌های من است
در آن ستاره، من احساس می‌کنم، همه شب
کسی به ماتم این خلق، در گریستن است.

 

فریدون مشیری 

۲۲ مرداد ۹۹ ، ۰۰:۴۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

شکر

به نام بهترین معبود

خدایا شکرت 

تنها کسی که از نیت های ما خبر داره شمایی خدایا ببخش بعضی جاها نیت هامون از سمت شما خارج میشه ما نمیخوایم ولی نمیدونم درست به موقع خارج میشه و میره اونجا که غیر از شماست

ولی کمک کنید تا کارا به خوبی پیش بره 

زبون شکر و ثنا نداریم

فقط به امید خودتون وبس

 

 

ای عشق

عشق به شکل پرواز پرنده است
عشق خواب یه آهوی رمنده است
من زائری تشنه زیر باران
عشق چشمه آبی اما کشنده است

 

من می‌میرم از این آب مسموم
اما اونکه مرده از عشق تا قیامت هرلحظه زنده است
من می‌میرم از این آب مسموم
مرگ عاشق عین بودن اوج پرواز یه پرنده است

تو که معنای عشقی به من معنا بده ای یار
دروغ این صدا را به گور قصه‌ها بسپار
صدا کن اسممُ از عمق شب از نَـقب دیوار

برای زنده بودن دلیل آخرینم باش
منم من بذر فریاد خاک خوب سرزمینم باش
طلوع صادق عصیان من بیداریم باش

عشق گذشتن از مرز وجوده
مرگ آغاز راه قصه بوده
من راهی شدم نگو که زوده
اون کسی که سرسپرده مثل ما عاشق نبوده
اما اونکه عاشقونه جون سپرده هرگز نمرده

اردلان سرافراز

(داریوش) 

۱۳ مرداد ۹۹ ، ۰۲:۰۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

آخرهفته

الهی به امید شما

 

روی اعصاب ترین و مخرب ترین مورد روحیه و اخلاق زدن زیر قولمه وقتی زیر قولم میزنم اعصابم داغون میشه متنفرم ولی نمیدونم بدون توجیه میگم اشتباه بود

امروز عید قربان بود عید همه تون مبارک

داریم میریم برا غدیر مولا غدیر عشق و اصن خیلی خوشی و علی علی گفتن

اگه کرونا بزاره

مراقب باشید اوضاع کرونا اصلا خوب نیست و حضور در اجتماع دقیقا مثه فیلم ترسناک ها شده کرونا منتظره پاچه بگیره باید مراقب بود

حالا زیادم ترس برندارتمون که تازه مریض بشیم ولی خب از قضا باید به قدر پناه برد

عجب

فردام خیلی کار داریم و یکارم رو زمین مونده از یه رفیق که تو روش شرمنده دارم میشم

نکنه بدقولی بشه اینم 

خدایا کمک کن بتونم یه حرکتی براش بزنم 

دم شما گرم هست گلبارون

چند متنی هست مناجات نداشتم برم برای مناجات

خدایا چقدر خوبه خالق ما شمایید و ما چشممون به دست خود شماست 

فکرکردن به این که روزی به خاطر بدی و عصیان بهم نگاه نکنی عذاب آوره من به کمک شما دست زدم سر پا من مدیونم نه من کل بنده هاتون مدیونن به شما

اونقدر مهربانی شما که همیشه در برگشت و برامون باز میزارید 

ما بنده ها مثه بچه برا پدر مادریم تا آخر عمر اشتباه میکنیم و هی پشیمون میشیم و شمام ایشالا که به رحمتتون می‌بخشید

توی این ایام عزیز به حق آبرو دارایی که دوستشون دارید مثل مولام حسین ابن علی (ع) عذر مارو قبول کنید

ما به نگاه شما محتاجیم نگاهتان را از ما نگیرید 

دم شما گرم 

خدایا اقتصاد و چرخ دخل و خرج تو مملکتمون نمیخونه مردم ما مشکل دارن ولی خیلی آقان، صبورن با این که میدونن کسی کاری براشون نمیکنه و خودشونن که باید هوا هم و داشته باشن 

خدایا خودت یه فرجی در کار ملت ما قرار بده 

خدایا مریضی زیاد شده و دم هر لحظشون یا من اسم هو 

خودتون سفره این ویروس و از دنیا باز کنید

برسیم به اصل دعا اللهم عجل لولیک الفرج 

لاحول و لا قوت الا بالله

 

 

۱۱ مرداد ۹۹ ، ۰۱:۱۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

یه تیکه از خاطره

به نام خدای مهربانم

درواقع الان داشتم نگاه میکردم دیدم وبلاگه دوسالگی خودش و رد کرده 

دو سال از تصمیم برای نوشتن گذشت 

کاش یکی می‌بود دست نوشته هام و تایپ می‌کرد تا بزنم تو وبلاگ 

کلی کاغذ برای موضوعات تشکیلاتی کلی برای اخلاق تشکیلاتی یه عالمه شعر و دلنوشته و.....

ولی نوشتن برام آرامش بخش ترین کار دنیاست به نظرم افکارتونم بنویسید چون فکر تو لحظس و با موضوع بعد دیگه اون فکر، ایده یا هر چیز دیگه نیست

خب بگذریم طوری گفتم که انگار نویسنده بزرگ قرنم 😄

اگه یه نگاهی بندازیم به دهه های گذشته و افکار و احساسات مردم لا اقل تو کشور خودمون تفاوت نسل و خیلی راحت میشه دید 

نسل های قبل اعتمادشون قوی تر بود سادگی و تو چشماشون میشد دید 

عاشقی براشون یه معنی دیگه داشت بش میگفتن خاطرخواهی خاطر و میخواستن یعنی به باطن دل میبستن 

به آدم خوش اخلاق و دست ودل باز و خنده رو میگفتن داش مشتی به آدمی که دروغ گفتن بلد نبود میگفت صاف و خاکی 

هرکی قوی بود پهلوون میشد و لوتی 

مرد سرش و زیر می انداخت و جلو میرفت بش میگفتن غیرتی 

کسی کارش و دقیق و درست انجام می‌داد متعصب بود ولی الان کجاست 

کجاست اون همه زلالی؟؟؟!!!

خاطرخواهی و هجران و..... به رل و کات  و کرش و... رسید 

کسی اگه دست ودل باز بود و خنده رو دیگه داش مشتی نیست خله دیوونس

دروغ نگفتی دیگه خاکی نیستی بت میگن: سیاس یه کاسه ای زیر کاسش هست

هرکی قوی شد لات میشه و لختی خبری از لوتی نیست 

مرد سرش و زیر بندازه و هواسش به ناموسش باشه عقب افتاده شد و دشمن حقوق زنان 

کسی درست کار کنه و کم کاری نکنه دیگه متعصب نیست پاچه خاره و چاپلوس 

حالا باید روزی صد دفه بگی دوست دارم تا حتی رفیقت بفهمه دوسش داری دیگه زنت که پیش کش 

قبلا چشما خیلی حرف می‌زد 

چرا حالا حرف نمیزنه 

نریم با این افکار جلو 

لوتی باشیم متعصب باشیم تا چاپلوس غیرتی باشیم تا عقب افتاده 

با زبونمون اینقدر حرف نزنیم 

بزاریم چشم ودل حرف بزنه 

بزنیم تو کار قدیما تا حالمون خوب باشه با هم صاف باشیم اعتماد کنیم

والا این راه داره میبرتمون به سمت زندگی ربات ها 

 

اینم یه خلاصه از یه دست نوشته و دل نوشته 

خدایا اول و آخر شمایید و من محتاج 

و چشم محتاج همیشه به دست حاتم 

به امید یه هفته عالی برای همه 

الهی به امید خودت 

یاعلی مدد

 

۰۴ مرداد ۹۹ ، ۰۱:۲۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام