حرف دل

میروم دور از همه با دنیای خود خلوت کنم باید اخر من به این بیگانگی عادت کنم

۳ مطلب در ارديبهشت ۱۴۰۱ ثبت شده است

شب نوشت

به نام آرام بخش جان 

شبای قشنگیه شبای پست پادگان، یجورایی انگار نباشه خمارش میشم، انگار معتاد شدم به تنهایی و سکوت ولی وقتی شور و هیجان بر و بچه های دهه هشتادی که اومدن خدمت و میبینم یکم خستگی پیاده رفتن های طولانی و بی خوابیم و در میبره

اسمش فاضل بود گفت آقا مطیع میشه امشب برجک بیای پیشم گفتم دوری پسر ولی میام اگ شد تاریکی و تنهایی برجک آدم و خسته میکنه کسی که دیده باشه میفهمه چی میگم 

رفتم سراغش کز کرده بود رو سکو بتنی بقل برجک تا من و دید گفت میدونستم میای رو ساعت 1ساعت حرف زد. می‌ترسید تو شب حق هم داره ولی به روش نمی آورد 

خلاصه داستانیه تو شب هایی که پست داریم و شیفت پاسیم 

 

برم واسه یه ترانه خوشگل و باحال

 

بغض... 


با چی خالی کنم هر شب یه بغضی قد یه کوهُ
شبایی که بغل کردم یه قاب عکس بی روحُ
کجایی که ببینی من چه دردی میکشم بی تو
چه زجری میشکم وقتی میبینم جای خالیتو.
تو رفتی خاطرات تو
رفیق ِ اشک چشمامن
در و دیوار این خونه غریبی میکنن با من
یه دریا بودی و چشمم حریف بغض دریا نیستی
تو اونقدر دور رفتی که ازت
یکــ قطره پیدا نیست.
کجــایی . که ببینـی
من چقدر دل خسته و تنهام
ببیـنـی ، زندگی بی تـو
داره جون میده رو دستام

منو تو ما شده بودیم عذابم میده من بودن
با داغ ِ دوری از دستات یه عمری تن به تن بودن
دلم میگیره از تقدیر که دور از هم رهامون کرد
اگه قسمت جدایی بود واسه چی آشنامون کرد.
کجــایی . که ببینـی
من چقدر دل خسته و تنهام
ببیـنـی ، زندگی بی تـو
داره جون میده رو دستام

 

 

 

۳۰ ارديبهشت ۰۱ ، ۰۰:۴۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

پنجره

به نام آرام بخش جان 

 

خب این ماه عزیز هم در حال اتمام هست و عمر در حال سپری عمری که درحال طی شدن بدون توجه به آن که آیا ما جامانده این یا همراهیم خوب یا بد می‌گذرد و  چه بخوای چه نخوای همینه که هست با خوبی ها و خوشی ها شاد باش و با غم ها هم صبوری کن، توکل کن.

دلم یه مسافرت میخواد، یه مسافرت طولانی که هیچ خبری از هیچی نداشته باشم و به هیچی فکر نکنم برم یجا یه یه ماه فقط کیف کنم، کاش این اتفاق بیوفته واقعا نیازش دارم

خب بریم سراغ پنجره که اسم متن و گذاشتیم به خاطرش ترانه ای زیبا به قلم اردلان سرفراز عاشقانه ای کوتاه

پنجره

توی  یک دیوار سنگی.. دو تا پنجره  اسیرن
دو تا  خسته  دو تا تنها.. یکیشون  تو  یکیشون من

دیوار از  سنگ سیاهه.. سنگ سرد  و سخت خارا
زده قفل بی صدایی.. به لبای  خسته ی ما

نمی تونیم که بجنبیم.. زیر سنگینی  دیوار
همه ی  عشق  من و تو.. قصه هست  قصه ی دیدار

همیشه فاصله بوده..  بین دستای  من و تو
با همین تلخی  گذشته.. شب و روزهای من و تو

راه دوری  بین  ما نیست.. اما  باز اینم  زیاده
تنها پیوند من  و تو..  دست مهربون باده

ما باید  اسیر بمونیم.. زنده هستیم تا  اسیریم
واسه ما  رهایی  مرگه..  تا رها  بشیم  می میریم

کاشکی  این دیوار خراب شه..  من و تو  با هم  بمیریم
توی  یک دنیای  دیگه.. دستای  همو بگیریم

شاید اونجا  توی  دلها.. درد بیزاری  نباشه
میون پنجره هاشون.. دیگه دیواری  نباشه

 

یاعلی مدد 

۱۰ ارديبهشت ۰۱ ، ۰۱:۲۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

شرح مختصر

به نام آرام بخش جان

 

گاهی دنیا اینقدر تنگ میشه که دوسداری بزنی بره مرحله بعد دیگه از این مرحله خسته شدی و اذیتت میکنه با خودت میگی برو بعدی ببینم اوضاع چجوریه

و اینجاس که خدا میگه میدونم آشوبی ولی من از اشوبت خبر دارم، میدونم خبر داری ولی من طاقت ندارم  میگن دگ صبر ماله انسانه و صبوری حسن مرد، مردم گاهی صبرش تموم میشه بگذریم خودت بالاخره یکاری میکنی برام

 

دلم برای پدر تنها و غریبم تنگه، دلم برای صحن نجف و درد و دل با آقام تنگه، بابا جان میدونی چقدر دوست دارم بدجور دلتنگم و این روزا فقط ذکر نامت آرومم میکنه همین که بگم یاعلی و یاعلی و یاعلی

بابای عزیزم دعا کن برای بچه هات، عاشقات، قسم به فاطمه سلام الله حواست باشه بهمون اینجا کسی به کسی نیست 

دم شما گرم مهربان ترین مرد عالم 💛

 

یاعلی مدد

 

 

۰۲ ارديبهشت ۰۱ ، ۰۳:۰۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام