به نام آرام بخش جان 

 

همجا ساکته، برف و سرما سکوتی پابرجا کرده تو حرم که فقط مشتی نگاه ذوق آلود هست و یه گنبد طلایی و امامی که رئوفه

رحمت خدا در حال باریدنه و در عین آرامش و سکوت زبون به گفتن و تعریف کردن نمیچرخه، فقط با نگاه میشه گفت.

زیارت در مواقع حساس که میری تو بخش مراقبت های ویژه روحی میشه خون میشه فوق تخصص اصن میشه خوده خوده زندگی

 

هنوزم یار تنهایم 

به دیدار تو می آیم

اگر که فرصتی باشد

مجال صحبتی باشد

حرف خواهم زد

برای دیدن تو از حادثه ها گذشته ام

کفر اگر نباشد این، من از وفا گذشته ام

باورم کن باورم کن من که با تو صادقم 

اگه خسته ام یا شکستم، هرچه هستم عاشقم

من و بشناس و باور کن که خسته ام خیلی خستم

تهی ماند و نشد آلوده دستم، من به دنیا دل نبستم

باورم کن، باورم کن من که با تو صادقم

 

به وقت خلوت با سلطان علی ابن موسی الرضا علیه السلام