حرف دل

میروم دور از همه با دنیای خود خلوت کنم باید اخر من به این بیگانگی عادت کنم

۱۷ مطلب با موضوع «تنفس» ثبت شده است

دوراهی های زندگی

به نام آرام بخش جان 

 

بعضی وقتا که فکرت تو یه جریان دیگس و یچیز دیگ برات پیش میاد جوری ک مردد میشی بری سمت کدومش و راهت و چجوری ادامه بدی ک به صلاحت باشه دقیقا میرسی سر دوراهی و تصمیمات حساس، الان زمانی ک شرایط خدمتی بسیار اوکی شده بود یهو سر و کله ارشد پیدا میشه اونم دقیقا همون چیزی ک میخواستی و الان بین خدمت و ارشد باید یکی و انتخاب کرد انتخابی ک یکم سخت و پیچیده شده فقط به این دلخوشم ک به یاری خود خدا بتونم بهترین تصمیم و بگیرم و مسیر جدید آغاز بشه یا مسیر قبلی ادامه دار

کلهم خیرا 

 

و اما بعد، امروز یه روز به خصوص بود روزی ک برام درس های زیادی داشت و مهم ترین درس این بود ک غرورت و هیچ وقت برای کسی نشکنی و هیچ چیز باعث نشه ک بخوای از شخصیت و خود واقعیت برای چیزی و کسی فاصله بگیری مهم نیست ک در موردت چی بگن و ازت خوششون بیاد یا نه مهم اینه ک تو خودت باشی و خودت هم باقی بمونی

 

 دلتنگ رفیق شهیدمم دعا کن رفیق روز های سخت

یاعلی مدد

۱۱ شهریور ۰۱ ، ۰۰:۴۱ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

دریای معرفت

به‌ نام آرام بخش جان

روایت شب عاشورا و امان نامه شمر برای حضرت عباس ع و خیلی ها شنیدیم ولی درست که نگاه بکنیم به نتایج عجیبی از اقدام حضرت والا مقام می‌رسیم و این سخن حضرت اباعبدالله ع بر سر پیکر برادر که فرمودن انکسر ظهری و کاملا درک میکنیم

اولین نتیجه ایمانه، چیزی که آقا قمر بنی هاشم آنقدر بر ایمان خود به امام خودش مقید بود که همراهی امامش و به امان نامه خود و برادرانش ترجیح داد

دومین مطلب شناخته، یعنی حضرت سقا به سبب ایمان به امام خود مسیر و کاملا شناخته بود و مثل بسیاری از افراد و علمای دینی آن زمان که ادعای دینداری داشتن ولی موقع عمل درگیر کار و عبادت شدند نماند و هرگز به تبلیغات دشمن به ظاهر دوست اعتنایی نکرد

مورد بعدی معرفت و وفا بود، که این شاخصه حضرت را بالابرد فرزند مولای متقیان علی علیه السلام باشی و بی وفا باشی دشمن اینجاش و نخونده بود که خون علی در رگ های عباس جریان داره و آقا زاده امیرالمونین اهل بی وفایی و بی معرفتی نیست

خلاصه این سه شاخصه در اقدامات حضرت قمر بنی هاشم بود و از ایشون یه اسوه ساخت اسوه ای که چنان جایگاهی برایش در بهشت قرار داده اند که همه شهدا حسرت جایگاه ایشون و میخورن

پس اگ میخوایم تو زندگی روزمره خودمون لااقل حتی برای خانواده یا دوستان الگو باشیم و راه درست و بریم معرفت و بصیرت و چاشنی زندگی خودمون قرار بدیم

 

کمی دعا کنیم

خدایا به قامت رشید آقا ابوالفضل العباس گرفتاری های مردم مارو حل و فصل نکا

خدایا به وفای آقا ما و فرزندان ما را از وفاداران به دین و اهل بیت قرار بده

خدایا به نگاه های آخر آقا دل های بیتاب و تاب و التیام ببخش

خدایا به عشق آقا قمر بنی هاشم مریض ها رو شفا فرما

خدایا به ادب و معرفت آقا ظهور و حضرت قائم را نزدیک فرما

آمین

التماس دعا 

۱۶ مرداد ۰۱ ، ۰۲:۵۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

دل و محرم

به نام آرام بخش جان

 

یادمه نزدیکای محرم یه عطر و حال و هوای دیگه داشت نفس ها حرم حسین داشت و دلامون همه آماده، ولی انگار توی این دنیای بی در و پیکر و شهر های بی حواس دیگ احوالات احوال قبل نیست البته به خود فرد بستگی داره یکی مثه من بایدم قلبم قفل باشه و نفس هام محرمی نباشه

خیلی ها میگن داستان 1400سال پیش خیلی ها میگن اصلا کی؟! کجا؟!

ولی هرکی هرچی بگه باید امام حسین و حس کرد با عشقش با اسمش با لطفش

کاری به مستند و اثبات نداشته باشیم کار دل کتاب ریاضی نیست

دل دودوتا چارتا نداره، دل، همیشه دودوتاش میشه ده تا محرم و غم حضرت عشق با هیچی منافات نداره فقط باید محترم بود و احترام داشت خیلی ها مثل عزادار شراب خور میزنن، نذری دهنده نزول خور و...... اینا همش بستگی به شخص داره به حساب امام حسین نزارین

تو این زمونه یکم اعتقاداتمون کم شده یکم که چه عرض کنم بیش از یکم

ولی خواهشن بیایم قول بدیم حداقل ارتباطمون و با معنویات حفظ کنیم

هر کاری میکنیم خوب یا غلط ولی یه ارتباط دلی داشته باشیم با اهل بیت با خدا و....

این حرفا سخنرانی نیس این حرفا بیشتر تجربی و شنیداریه، این همه غم که تو دلامونه و گاهی دلیلی براش نداریم و به کسی نمیتونیم بگیمش فقط با درد و دل های قشنگ و خدایی حل میشه

 

امام حسینی بودن نه ریش میخواد نه انگشتر امام حسینی بودن اخلاق میخواد و محبت و راستی پس اگه کسی و دیدی با ظاهر مذهبی خطایی کرد نزن به حساب های دیگه یا اگ کسی و دیدی تیپ زده یا حجابش خوب نیس میره هیات نگو میره برا فلان کار

محرم نزدیکه به خودم میگم، بیا لااقل ده روز با حسین باش ده روز صبحا سلام عرض کن، گره از کار مردم حل کن و هزار کار خوب و درستی ک میدونی به دلت و دل ارباب میشینه

حرفام سخنرانی نبود حرف دلی بود

مارو یادت نره حضرت عشق

یاعلی مدد

۰۷ مرداد ۰۱ ، ۰۲:۴۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

دستای تو

به نام آرام بخش جان 

 

بچه ها جمع بودن نشسته بودیم دور هم، طرف میگفت ایشالا شما هم جور کنید دسته جمعی بیایم رستوران، فقط خندیدم  به خودم گفتم مگ عشق جور کردنیه، روزگار  متاسفانه این شده فعلا فقط امیدوارم دوست گلم تو این رودخونه عشق مجازی غرق نشه

قلب حقیقیه نه مجازی، قلب میتپه، کند میشه، تند میشه اینا یعنی عشق، مجازی از اینا داره!!؟؟

بیخیال

دلم حال و هوای یه داریوش قشنگ و داره 

بزار ببینم چی داریم. 

 

دستای تو 

 

ای که بی تو خودم و تک و تنها میبینم

هر جا که پا میزارم تو رو اونجا میبینم 

یادمه چشمای تو پر درد و غصه بود 

قصه ی غربت تو قد صدتا قصه بود

یاد تو هرجا که هستم با منه داره عمر من و آتیش میزنه

تو برام خورشید بودی توی این دنیای سرد

گونه های خیسم و دستای تو پاک می‌کرد 

حالا اون دستا کجاست، اون دوتا دستای خوب

چرا بی صدا شده لب قصه های خوب 

من که باور ندارم اون همه خاطره مرد 

عاشق آسمونا پشت یه پنجره مرد 

آسمون سنگی شده، خدا انگار خوابیده 

انگار از اون بالا ها گریه هام و ندیده 

یاد تو هرجا که هستم با منه 

داره عمر من و آتیش میزنه 

 

 

اینم از این خدایا شکرت بابت همه چی 

اسم متن هم باشه اسم این ترانه

 

 

۱۵ خرداد ۰۱ ، ۰۳:۱۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

عهد تازگی

به نام آرام بخش جان 

دیشب و دیروز از جمله روز هایی بود که بهم خوش گذشت نه صرفا به خاطر ورود به 25سالگی نه، به خاطر داشتن یه تولد متفاوت توی قایق و در کنار دوست گلم گاهی وقتا دنیای غم هم که باشی وقتی رفیق داری خیالت نیست

یکسال از عمرم گذشت یکسالی که سرجمع تعریفی نداشت تمام امیدم به این ساله، الان که دارم مینویسم یه منظره فوق العاده دارم از دریا و جنگل و چقدر زیباست این نقاشی خداوند.

 

و اما یه ترانه زیبا

برای روز میلاد تن من نمیخوام پیرهن شادی بپوشی

به رسم عادت دیرینه حتی برایم جام سرمستی بنوشی

برای روز میلادم اگر تو به فکر هدیه ای ارزنده هستی

منو با خود ببر تا اوج خواستن بگو با من که با من زنده هستی

بگو با من که با من زنده هستی …

که من بی تو نه آغازم نه پایان ، تویی آغاز روز بودن من

نذار پایان این احساس شیرین بشه بی تو غم فرسودن من

بشه بی تو غم فرسودن من …

 

نمیخوام از گلای سرخ و آبی برایم تاج خوشبختی بیاری

به ارزشهای ایثار محبت به پایم اشک خوشحالی بباری

بذار از داغی دستای تنها بگیره هرم گرما بستر من

بذار با تو بسوزه جسم خسته‌م ببینی آتش و خاکستر من

تو ای تنها نیاز زنده موندن بکش دست نوازش بر سر من

به تن کن پیرهنی رنگ محبت اگه خواستی بیایی دیدن من

اگه خواستی بیایی دیدن من …

که من بی تو نه آغازم نه پایان ، تویی آغاز روز بودن من

نذار پایان این احساس شیرین بشه بی تو غم فرسودن من

بشه ب ی تو غم فرسودن من …

۰۹ خرداد ۰۱ ، ۰۶:۰۱ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

شب نوشت

به نام آرام بخش جان 

شبای قشنگیه شبای پست پادگان، یجورایی انگار نباشه خمارش میشم، انگار معتاد شدم به تنهایی و سکوت ولی وقتی شور و هیجان بر و بچه های دهه هشتادی که اومدن خدمت و میبینم یکم خستگی پیاده رفتن های طولانی و بی خوابیم و در میبره

اسمش فاضل بود گفت آقا مطیع میشه امشب برجک بیای پیشم گفتم دوری پسر ولی میام اگ شد تاریکی و تنهایی برجک آدم و خسته میکنه کسی که دیده باشه میفهمه چی میگم 

رفتم سراغش کز کرده بود رو سکو بتنی بقل برجک تا من و دید گفت میدونستم میای رو ساعت 1ساعت حرف زد. می‌ترسید تو شب حق هم داره ولی به روش نمی آورد 

خلاصه داستانیه تو شب هایی که پست داریم و شیفت پاسیم 

 

برم واسه یه ترانه خوشگل و باحال

 

بغض... 


با چی خالی کنم هر شب یه بغضی قد یه کوهُ
شبایی که بغل کردم یه قاب عکس بی روحُ
کجایی که ببینی من چه دردی میکشم بی تو
چه زجری میشکم وقتی میبینم جای خالیتو.
تو رفتی خاطرات تو
رفیق ِ اشک چشمامن
در و دیوار این خونه غریبی میکنن با من
یه دریا بودی و چشمم حریف بغض دریا نیستی
تو اونقدر دور رفتی که ازت
یکــ قطره پیدا نیست.
کجــایی . که ببینـی
من چقدر دل خسته و تنهام
ببیـنـی ، زندگی بی تـو
داره جون میده رو دستام

منو تو ما شده بودیم عذابم میده من بودن
با داغ ِ دوری از دستات یه عمری تن به تن بودن
دلم میگیره از تقدیر که دور از هم رهامون کرد
اگه قسمت جدایی بود واسه چی آشنامون کرد.
کجــایی . که ببینـی
من چقدر دل خسته و تنهام
ببیـنـی ، زندگی بی تـو
داره جون میده رو دستام

 

 

 

۳۰ ارديبهشت ۰۱ ، ۰۰:۴۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

پنجره

به نام آرام بخش جان 

 

خب این ماه عزیز هم در حال اتمام هست و عمر در حال سپری عمری که درحال طی شدن بدون توجه به آن که آیا ما جامانده این یا همراهیم خوب یا بد می‌گذرد و  چه بخوای چه نخوای همینه که هست با خوبی ها و خوشی ها شاد باش و با غم ها هم صبوری کن، توکل کن.

دلم یه مسافرت میخواد، یه مسافرت طولانی که هیچ خبری از هیچی نداشته باشم و به هیچی فکر نکنم برم یجا یه یه ماه فقط کیف کنم، کاش این اتفاق بیوفته واقعا نیازش دارم

خب بریم سراغ پنجره که اسم متن و گذاشتیم به خاطرش ترانه ای زیبا به قلم اردلان سرفراز عاشقانه ای کوتاه

پنجره

توی  یک دیوار سنگی.. دو تا پنجره  اسیرن
دو تا  خسته  دو تا تنها.. یکیشون  تو  یکیشون من

دیوار از  سنگ سیاهه.. سنگ سرد  و سخت خارا
زده قفل بی صدایی.. به لبای  خسته ی ما

نمی تونیم که بجنبیم.. زیر سنگینی  دیوار
همه ی  عشق  من و تو.. قصه هست  قصه ی دیدار

همیشه فاصله بوده..  بین دستای  من و تو
با همین تلخی  گذشته.. شب و روزهای من و تو

راه دوری  بین  ما نیست.. اما  باز اینم  زیاده
تنها پیوند من  و تو..  دست مهربون باده

ما باید  اسیر بمونیم.. زنده هستیم تا  اسیریم
واسه ما  رهایی  مرگه..  تا رها  بشیم  می میریم

کاشکی  این دیوار خراب شه..  من و تو  با هم  بمیریم
توی  یک دنیای  دیگه.. دستای  همو بگیریم

شاید اونجا  توی  دلها.. درد بیزاری  نباشه
میون پنجره هاشون.. دیگه دیواری  نباشه

 

یاعلی مدد 

۱۰ ارديبهشت ۰۱ ، ۰۱:۲۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

نوستالژی

به نام آرام بخش جان 

 

تجربه موندن تو تاریکی و تنهایی انگار شده عادت، وقتی همدمت فقط یه ماهه و خدایی که در آن نزدیکیست تو این موقه ها کاری نمیشه کرد جز زمزمه و خوندن حالا هرچی مناجات، کتاب، یا ترانه هایی که بعضیاشون و سالهاست گوش نکردم و ناخوداگاه میاد

مثه ترانه دلتنگی که یهو اومد بعد از چند سال ترانه ای که واقعا قشنگ و خاطره انگیز بود برام 

کاش کامل یادم مونده باشه 

 

دلتنگی

تو نیستی و صدای تو هوای خوب این خونست
صدای پای عطر گل صدای عشق دیونست
تو از من دور و من دلتنگ تو آبادی و من ویرون
همیشه قصه این بوده یکی خندون یکی گریون

همیشه قصه این بوده تو یک لحظه تو یک دیدار
یک زخم از زهر یک لبخند تمام عمر فقط یک بار
پس از اون زخم پروردن پس از اون عادت و تکرار
ولی نصف یه روح این ور یه نیمه اون ور دیوار
خودت نیستی صدات مونده صدات چشمام رو گریونده
دلم روی زمین مونده فقط از تو همین مونده

نفس های عزیز من صدای پای شب بو هاست
صدای باد و بوی نخل هوای شرجی دریاست
سکوت اینجا صدای تو هوا اینجا هوای تو
پر از تکرار این حرفم دلم تنگه برای تو

همیشه قصه این بوده یا مرگ قصه یا آدم
ته دریاچه های عشق میجوشن چشمه های غم
همیشه عشق یعنی ابر غروب و غربت بارون
تو در من جوشش شعری صدای اون لب بی روح
خودت نیستی صدات مونده صدات چشمام رو گریونده
دلم روی زمین مونده فقط از تو همین مونده

و... 

این نیز بگذرد 

یاحق

 

۲۲ فروردين ۰۱ ، ۰۰:۵۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

دلی

به‌ نام‌ آرام بخش جان 

و اما بعد 

سالی که نکوست از بهارش پیداست.... 

صبر و انتظار خلاصه تمام زندگی آدمی‌ست ولی حیف که عجولیم و من عجول تر از همه

ماه رمضان 01هم رسید و امسال هم به عشق خودت و به امید نگاهت به این بنده گناهکار تلاش می‌کنم تا یک نیم قدم بیام به سمتت، مهربان تر از پدر و مادرم، خدایی که باتو حالم خوب است و دمی که از تو دورم دیگر انسان نیستم

دلم فقط تورا می‌خواهد که بنشینی و حرف های دلم را بشنوی بی کنایه و سرزنش، دنیایم را برایت بگویم بدونه این که دنیایم را خراب دانی و آبادانی اش را از تو بخواهم

به قول شاعر گر همه خلق بگسلن دوستی ز ما، رنجیده نیستیم که ما با خدا خوشیم

با تو خوشم خوش ترین رفیق مهربان من 

یاحق

 

۱۸ فروردين ۰۱ ، ۰۱:۱۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

قرن15

به نام آرام بخش جان

 

سال هم تحویل شد و الانم الان دیگه 4روز ازش گذشت عیدتون مبارک انشالله سال خوبی باشه و همه خوش و سلامت باشن بهترین هارو برای هم دیگه آرزو کنیم تو سال جدید بخیل نباشیم دعا کنیم در حق هم، دستگیر هم دیگه باشیم، اگه میتونیم گره بازکنیم از کار های هم و هزاران کار انسانی و خداپسند دیگه

 

حرف از قرن جدید میزنن قرن 15 ولی چیزی که مشخصه هرچی داره پیش میره اوضاع داره برعکس میشه انسانیت ها و لوطی گری ها داره میرسه زیر خط فقر خب خدا به دادمون برسه با این همه ترقی 

بگذریم.

و اما اندر احوالات عیدانه امسال، تفریح بچه ها طفلی شده آواز تو دل اطاقک فلزی تو کوه همینم خودش قشنگه

تنهایی دیگ سخت شده برام این و باید اعتراف کنم واقعا تنهایی مطلق و سکوت کامل برام تکراری شده اوایل خیلی دوسش داشتم ولی الان فقط دارم تحمل‌ش میکنم و با زمزمه به همش میزنم

ای بابا، بیخیال 

این نیز می‌گذرد ما راضی به رضای خودتیم

یکمم شعر چاشنی کنیم

 

حیف که نمیشه.. 

حیف که نمیشه از تو گفت، از تو نوشت 

 و الا می‌نوشتمت با مژه برمی‌داشتمت 

روی چشام میزاشتمت، کنار قرآن مجید 

 می‌بردمت رو اینه شمعدون جهاز مادرم 

تو طاقچه صنداقخونه میزاشتمت 

حیف که نمیشه از تو گفت از تو نوشت 

 والا می‌نوشتمت ندیده دوسمیداستمت 

به جای برکت خدا می‌بردمت تو سفره نقش قلمکار حریر اصفهون

از دل و جون میزاشتمت

حیف که نمیشه از تو گفت از تو نوشت 

 والا می‌نوشتمت، می‌بردمت میزاشتمت لایه بر و روی بقا 

تو آب دریای شمال میشستمت، میکشتمت به جرم بر خاطر خواهی توی دلم میکشتمت 

به رسم خوش تو روزگار به رسم یاد و یادگار تو قصه هام میزاشتمت 

حیف که نمیشه از تو گفت.. 

 

یاعلی مدد

 

۰۴ فروردين ۰۱ ، ۰۰:۴۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام