حرف دل

میروم دور از همه با دنیای خود خلوت کنم باید اخر من به این بیگانگی عادت کنم

۱۷ مطلب با موضوع «تنفس» ثبت شده است

عید!!

به نام آرام بخش جان 

 

خب 1400هم چند ساعت دیگ تموم میشه و امسال توفیق نیست کنار جمع باشم و باید خودم برا خودم تحویل سال بگیرم که اینم خوبه قشنگه خاطره میشه

یه سال دیگه هم گذشت، داری میگذری که به چی برسی میخوای زودتر مارو پیر کنی، بیخیال ما شو بزار زندگیمون و بکنیم، والا آخه همش عید میشه بهار میاد و سریع تابستون و.... دوباره عید میشه

راسش دیگه نمیدونم چرا ذوقی برا عید ندارم، عید برام مثه بقیه روزا شده انگار نه انگار فردا عیده، 🙄😄

زمزمه فریاد زیر آب هم ول نمیکنه مارو تو این شرایط حالا صاف تو ذهن و خلوت پستی پلی میشه بزار بنویسمت راحت شم ول کن ما بشی

 

فریاد زیر آب 

ضیافت های عاشق را خوشا بخشش،خوشا ایثار 

 

خوشا پیدا شدن در عشق،برایِ گُم شدن در یار... 

 

 

 

چه دریایی میان ماست خوشا دیدار ما در خواب 

 

چه امیدی به این ساحل؟خوشا فریاد زیر آب 

 

 

 

خوشا عشق و خوشا خون جگر خوردن 

 

خوشا مردن،خوشا از عاشقی مردن... 

 

 

 

اگر خابم اگر بیدار،اگر مستم اگر هشیار 

 

مرا یارای بودن نیست،تو یاری کن مرا،ای یار 

 

تو ای خاتون خاب من،منِ تن خسته را دریاب 

 

مرا همخانه کن تا صبح،نوازش کن مرا تا خواب 

 

 

 

همیشه خوابِ تو دیدن دلیلِ بودنِ من بود!! 

 

چِراغِ راهِ بیداری اگر بود از تو روشن بود...  

 

 

 

ضیافت های عاشق را خوشا بخشش،خوشا ایثار 

 

خوشا پیدا شدن در عشق،برایِ گُم شدن در یار... 

 

 

 

نه از دور و نه از نزدیک تو از خواب،آمدی،ای عشق! ! 

 

خوشا خودسوزی عاشق،مرا آتش زدی،ای عشق

خوشا خون جگر خوردن، خوشا از عاشقی مردن

 

حالا دیگه برو ترک بعدی 😄😄

آقا به هر حالت فردا عیده، عیدتون خیلی خیلی مبارک انشالله حال کنید و لذت ببرید از عید تون و سالی پر از زیبایی، سلامتی واتفاقات خوب داشته باشید 

یاعلی مدد 

 

 

۲۹ اسفند ۰۰ ، ۰۰:۱۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

خودکشی

به نام آرام بخش جان 

تنهایی، سکوت، درد و تاریکی یعنی صدای شلیک گلوله و تمام

عناصری که دست در دست هم داد تا جوان 19ساله هم برجکی تو عین بهت و ناباوری خودش و خلاص کنه خیلی باید درد داشته باشی و مشکل که نتونی تحمل کنی و این همه فشار باعث شد متین 19ساله دست به اون کار بزنه و همه مارو تو بهت قرار بده

درعین خستگی و حین  تغییر شیفت  از برجک پایین اومدم و اون بالا رفت  و دیگه هیچ وقت پایین نیومد

تصورش واقعا سخته از این اتفاق دیروز تاحالا کلافم، چرا آخه چرا 

 

دیگه سرباز دیدید خواهشن نگید چندماه خدمتی سرکار چون برا بعضیا خدمتشون هر روزش یه عمره تو وقتی یجا پست میدی که تا چشم کار میکنه تاریکی ها روشنه و تو مجبوری فقط قدم بزنی و چشم رو هم نذاری خودتی و خدات بعضیا واقعا سختشونه مثه متین که این تنهایی و درد های دلش کار دستش داد 

وقتی جوری باد بیاد که بخواد از ارتفاع تورو پایین بندازه و تو باید از منطقه ات حفاظت کنی و امان از وقتی که بارونم بزنه تو این شرایط  دیگه یادت میره هوای بارونی دونفرس 

دیروز تو این شلوغی یه بنده خدا 18ساله اضافه شد اهل آرون بیدگل فقط مات مات نگاه می‌کرد میگفت من الان باید چیکار کنم، میشه خونه زنگ بزنم؟! 

رفتم کنارش گفتم نترس رفیق من هواتا دارم، کما زده بود بدجور میگفت من کجا اینجا کجا ولی باید کنار میومد 

میگفت میشه با شما بیام پست؟ کنارت باشم براش از خاطرات هلال گفتم، گفتم فلانی من هرکاری داشتی هستم پستتم هم خودم توجیهت میکنم تو فقط بیخیال داستان خودکشی و اینا بشو ولی خب هیچکس نمیتونست و همه قفل داستان بودن 

خلاصه یه شب و روز بیخودی بود که نگو 

خدایا صبر بده، صبر بده تو مشکلات کمرمون خم نشه چه پیرمون و چه جوون 

ولی خواهشن سرباز دیدید نگید چند ماه خدمتی یادش نیارید چقدر دهنش آسفالت شده تا رسیده به اون ماه، بماند که بعضی ها هم هتل میرن بجا خدمت و اصن حرفای من و نمیفهمن، دما 20درجه زیر صفر و برف و کولاک و پست و تنهایی محض و تاریکی و ندیدن 

بازم شکر که ما فقط تو رو داریم تو تنها ترین لحظه هامون، چشمت و ازما برندار عشق من 

اللهم الجعل عواقب امورنا خیرا 

یاحق 

 

 

۲۵ اسفند ۰۰ ، ۰۱:۲۴ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

تنفس پنهان

به نام آرام بخش جان 

سکوت و تنهایی و تاریکی هرسه قشنگه، وقتی که نور مهتاب با ظلمات شب دست به یکی میکنه تا یکم مرهم باشه به زخم ظلمت دقیقا اون لحظه که نقاب کلاهت و میتونی تو سه قدمی خودت ببینی و دل خوش بشی به سایه بازی

اینا همش دیده ها و تجربه اس توی پست های شبانه حالا میخواد کوهستانی باشه میخواد بیابونی ولی هیچی کوهستانی نمیشه چون میتونی وسعت زیر پات و ببینی، میشه دید که چقدر زندگی در حال سپری شدنه و چراغ خیلی خونه ها شکر خدا روشنه چراغ بعضی خاموش  متاسفانه 

 

بگذریم که اگرم نخوایم میگذره 

تو تنهایی زمزمه میاد گاهی و بستگی داره حالت چطور باشه خیلی اوکی باشی شاد میاد حالات عادی هم که فرق نداره 

و اما زمزمه این شبا شده قلب ساعتی خواجه امیری 

 

میگه که..... 

توی قلب کوچیکم جاتو محکم میکنم
تا به تو اضافه شه از خودم کم میکنم
همه چیزم واسه تو چی بهم میدی به جاش
حرفتو راحت بزن نگران من نباش
من بمونم یا برم تو چجوری راحتی
قلب من وصله الان به یه بمب ساعتی
جز من ساده بگو کی برات تب کرده بود

واسه تو اتاقشو کی مرتب کرده بود
نفسم در نمیاد به کی میسپاری منو
بی تو تمرین میکنم تو جوونی مردنو
فاصله نگیر ازم که بری دق میکنم
با تو از این پنجره؛ شهرو عاشق می‌کنم
من بمونم یا برم؟ تو چجوری راحتی
قلب من وصله الان به یه بمب ساعتی
جز من ساده بگو کی برات تب کرده بود
واسه تو اتاقشو کی مرتب کرده بود

 

 

اللهم عجل لولیک الفرج 

یاعلی 

 

۱۳ اسفند ۰۰ ، ۰۰:۱۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

تنفس3

به نام آرام بخش جان 

دلمان بسی تنگ خانه بود و بالاخره پس از چند وقت فرصت شد بیام خونه

دیگه واقعا مارکوپولو شدم، کل فامیل و رفقا از بس زنگ زدن کجای بیایم ببینیمت گوشی و سوزوندن دمشون گرم خداحفظشون کنه مشتی هستن

 

به خودم اومدم امروز متوجه شدم 6اسفنده نزدیک عیدیم باورم نمیشه اصلا زمان از دستم رفته چه خوش بود کودکی و دوران نوجوونی چقدر ذوق رسیدن این ماه و داشتیم تا مدرسه را تعطیل کنیم و به بهانه کمک تو خونه تکونی بزنیم بیرون 

حالا آقا من میخوام خونه تکونی کنم اگه میشه بیخیال ما بشید مگه کسی ولت میکنه 

آقا هیچجا واقعا دیار آدم نمیشه اصلا رسیدم اصفهان حال کردم دلتنگ خیابونا بودم امشب تو این شب بارونی واقعا فقط با یه چرخ تو شهر کلی انرژی گرفتم دو ماه و نیم دور بودن و فرصت نداشتن خیلی حرفه خب 

بگذریم که اگه بخوایم نگذریم هم میگذره 

الهی راضی ام به رضای تو 

یاحق

 

۰۷ اسفند ۰۰ ، ۰۱:۰۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

تصویر رویا

به نام آرام بخش جان 

آرامش تنها نیاز این روز هام که بعد از زیارت بی بی در دلم نشسته 

با همه تنهایی ها وسکوت اتاق خالی به یاد ترانه ای افتادم به قلم روزبه بمانی 

به اسم تصویر رویا باشد برای تنفسی کوتاه

 

شب از مهتاب سر میره، تمام ماه تو آبه 
شبیه عکس یک رویاست، تو خوابیدی جهان خوابه 

زمین دور تو می‌گرده، زمان دست تو افتاده 
تماشا کن سکوت تو، عجب عمقی به شب داده 

 

تو خواب انگار طرحی از گل و مهتاب و لبخندی 
شب از جایی شروع می‌شه که تو چشمات‌و می‌بندی 

تو رو آغوش می‌گیرم تنم سرریز رویا شه 
جهان قد یه لالایی توی آغوش من جا شه 

تو رو آغوش می‌گیرم، هوا تاریک‌تر می‌شه 
خدا از دست‌های تو به من نزدیک‌تر می‌شه 

زمین دور تو می‌گرده، زمان دست تو افتاده 
تماشا کن سکوت تو عجب عمقی به شب داده 

تمام خونه پر می‌شه از این تصویر رویایی 
تماشا کن، تماشا کن چه بی‌رحمانه زیبایی

 

یاحق 

۲۹ بهمن ۰۰ ، ۲۰:۲۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

تنفس 2

به نام آرام بخش جان 

سرما و دوری و زوزه گرگ سه تا فاکتور ناخوش آیند دوره آموزشی بود که گذشت  با چشم به هم زدنی دوماه از خدمت رفت سرمایی که واقعا تا اومدم بهش عادت کنم چندباری کله پا شدم، اما خب باید بالاخره آب بندی می‌شدیم به این برف و سرما. لحظه هایی که باید تو هوای سرد نگهبانی میدادی همش من و به فکر سرباز هایی مینداخت که زمان جنگ اینجا آماده نبرد بودن همه فاکتور های منفی منطقه را داشتن به علاوه دشمن لامذهب و سنگ دل که آثار ضربه هاش همچنان بر پیکره منطقه و مردمش بود

به هرحال هرچه بود گذشت به یاری خدا و بازهم چیزی ندارم بگم  جز این که بگم الهی راضیم به رضای تو

اما از این به بعد مهمه که باید انگار یه دوسال باهاش دست و پنجه نرم کنیم اونم راضی ام به رضای خودت

اما دلتنگی دقیقا اون چیزیه که هم میتونه خوب باشه هم میتونه اذیت کنه چیزی که داشت شروع می‌کرد به سقلمه زدن اما خداروشکر تم تشکیلاتی و انتقادی ما گل کرد و شروع به فعالیتی شد که آوازش به گوش همه مسؤلین مربوط رسید و هم مورد استقبال بچه ها واقع شد و هم افراد دلسوز و کاردرست باشد که یادگاری بماند و اثری از ما در مجموعه

راست میگن هر لحظه خدمت خاطرس، واقعا کلی آدم میبینی که انگار قبلا مثشون و ندیده بودی این حتی برای من که تا الان فکر میکردم با همه نوع آدمی سر وکار داشتم هم صدق می‌کرد، با افرادی آشنا شدم که حتی تا الان تیپ شخصیتی اونا رو اصلا بین رفیقام ندیده بودم و این برام جالب بود

خلاصه که شکر خدا حرف برای گفتن زیاد است و زین مقال نمیگنجد

پارازیت :مطالبی با نام تنفس پیرامون خدمت سربازی نوشته می‌شود 

اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا

یاعلی مدد 

۲۱ بهمن ۰۰ ، ۰۱:۳۸ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

تنفس 1

به نام آرام بخش جان 

یک ماه تنهایی و خلوت فرصت مناسبی بود با تمام سختی ها و سرمای شدید، تایکم فرصت فکر کردن و پلن ریزی برای آینده داشته باشم خداروشکر تنهایی خوبی بود 

از همه سختی ها که بگذری همین که میتونی به هم آسایشگاهی هات کمک کنی اونا بتو کمک بدن واقعا قشنگه، درد و دلاشون، داستان های زندگیشون از همه رقم مذهبی و.... هرکس واقعا یه سرگذشتی داره یه زندگی که تفاوت انسان هارو همین مسیر ها و تفکرات نشون میده تقریبا از همه قشری رفیق دارم پزشک مهندس، کارگر تا یه نفر که 57سالش بود من فقط دوسنداشتم بهش کمک کنم

یچیزی برام مشهود بود اونم این که چقدر مهربونی میتونه تو ارتباط با دیگران جواب بده کاری که تلاش کردم از روزهای اول انجام بدم با اونایی که میرفتن تو لک دلتنگ بودن، دلتنگ خونه، همسر، نامزد یا حتی به قولشون رل هاشون حتی بعضیا رفیقاشون، بعضی هاشون واقعا گریه میکردن خب سخته بچه 3سالت و بزاری بری اونم دختر بچه شیرین زبون باباش

سعی کردم باهاشون گرم بگیرم ارومشون کنم آروم شدنشون منم آروم می‌کرد یه همچین وقتاس که میتونی روی رشد خودت کار کنی البته اینا زیاد رشد به حساب نمیاد فقط شناخته

بیخیال

فقط شکر خدا برای آنچه دادا و نداد

خدا خیلی بزرگه ما مرد باشیم خدا یه دنیا مردونگی رو میکنه

دمت گرم خداجون

کمک کن نامردی هامون و جبران کنیم

به عظمتت ببخش 

 

کمی هم خاطره بازی باشه خاتمه متن ما 

 

همه برمیگردن از هرجا که باشن شبا سوی خونه هاشون

حتی اون کبوترها میان غروبا  سوی آشیونه هاشون

منم اون غریب و تنها که یه اشیون ندارم

یه ستارم به شبها تو یه آسمون ندارم

ای دریغا اشک سرد روزگارم بی قرارم بی قرارم

چه کنه دلی که تنهاست توی شهر خود غریبه

دلی که از محبت توی دنیا بی نصیبه

منم اون غریب و تنها که یه اشیون ندارم

یه ستارم به شبها توی آسمون ندارم

ای دریغا اشک سرد روزگارم بیقرارم بیقرارم بیقرارم

 

۰۱ بهمن ۰۰ ، ۰۱:۳۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام