به نام آرام بخش جان 

سرما و دوری و زوزه گرگ سه تا فاکتور ناخوش آیند دوره آموزشی بود که گذشت  با چشم به هم زدنی دوماه از خدمت رفت سرمایی که واقعا تا اومدم بهش عادت کنم چندباری کله پا شدم، اما خب باید بالاخره آب بندی می‌شدیم به این برف و سرما. لحظه هایی که باید تو هوای سرد نگهبانی میدادی همش من و به فکر سرباز هایی مینداخت که زمان جنگ اینجا آماده نبرد بودن همه فاکتور های منفی منطقه را داشتن به علاوه دشمن لامذهب و سنگ دل که آثار ضربه هاش همچنان بر پیکره منطقه و مردمش بود

به هرحال هرچه بود گذشت به یاری خدا و بازهم چیزی ندارم بگم  جز این که بگم الهی راضیم به رضای تو

اما از این به بعد مهمه که باید انگار یه دوسال باهاش دست و پنجه نرم کنیم اونم راضی ام به رضای خودت

اما دلتنگی دقیقا اون چیزیه که هم میتونه خوب باشه هم میتونه اذیت کنه چیزی که داشت شروع می‌کرد به سقلمه زدن اما خداروشکر تم تشکیلاتی و انتقادی ما گل کرد و شروع به فعالیتی شد که آوازش به گوش همه مسؤلین مربوط رسید و هم مورد استقبال بچه ها واقع شد و هم افراد دلسوز و کاردرست باشد که یادگاری بماند و اثری از ما در مجموعه

راست میگن هر لحظه خدمت خاطرس، واقعا کلی آدم میبینی که انگار قبلا مثشون و ندیده بودی این حتی برای من که تا الان فکر میکردم با همه نوع آدمی سر وکار داشتم هم صدق می‌کرد، با افرادی آشنا شدم که حتی تا الان تیپ شخصیتی اونا رو اصلا بین رفیقام ندیده بودم و این برام جالب بود

خلاصه که شکر خدا حرف برای گفتن زیاد است و زین مقال نمیگنجد

پارازیت :مطالبی با نام تنفس پیرامون خدمت سربازی نوشته می‌شود 

اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا

یاعلی مدد