حرف دل

میروم دور از همه با دنیای خود خلوت کنم باید اخر من به این بیگانگی عادت کنم

۲ مطلب در آبان ۱۴۰۱ ثبت شده است

عقل و دل

به نام آرام بخش جان 

همیشه از دوراهی میترسم و ترسیدم چون دوراهی ها همیشه همون جاهایی بوده ک یه طرفش برام دل و خواستن بوده و یطرفش عقل و شرایط

و من همیشه بازنده به عقل شدم ولی همش و ک میریزم رو هم میبینم اگ اون بالایی میخواست راه و کج می‌کرد به سمت دله یا وقتی تو طوفان سخت شرایط بودم یکم از اون طوفان و کم می‌کرد تا بشه ولی نخواست

شاید تقدیر و اون اینجوری میخواد بنویسه، شاید به دل ما خوش نیاد  ولی چیزیه ک نوشته و قطعا به صلاحه چون دست خودش پشتش بوده

روزگار بالا پایین داره، دیر و زود داره 

بالاخره ک چی یروز باید رفت جلو، همون ک نخواست خیلی از کار هارو، 

اگ الان رفتی جلو چیزایی برات رقم میزنه ک جبران نداشته ها بشه و میشه چون خدا عاشق بنده هاشه 

 

خودش گفته عاشقتون میکنم، چون گفته پس عشقه میاد، احساس میاد 

مهم اینجاست ک ت غصه نخوری، درگیر نباشی

توکل کم شده این روزا ولی تو توکل کنی همه چی حله 

الهنا و ربنا من لنا غیرک 

 

 

۲۰ آبان ۰۱ ، ۱۶:۱۰ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

خاکستری

به نام آرام بخش جان

 

این روزا روزای قشنگی نیست و شایدم از چشم و احوال من قشنگ نباشه اما به قولی این نیز بگذرد و به قول ایرج جنتی به فردا دلخوشم شاید ک با فردا طلوع خوشبختی من باشه زیادی گله نکنم همینم کفایت داره

اما بعد

اوایل سخت بود برام یه ساعت و نیم بشینم سرکلاس خیلی اذیت بودم بالاخره 3سال دوری از کلاس و درس بس بود ک حوصلم نرسه بهش اما حالا انگار روال شده ولی خب دیگه جو اون جو کارشناسی نیست اون نشاط، اون حوصله، اون شور بیشتر الان دوسدارم بعد کلاس ها بشینم و کتاب بخونم یا برم تو فضا قدم بزنم درحالی ک خب کارشناسی دوسداشتم زود کلاس تموم بشه تا بدو بزنم بیرون ، انگار هنوز تو تنهایی های خدمت موندم یا واقعا دیگه زدم جاده خاکی باید یه حرکت بزنم خیلی این درونگرایی داره اذیتم میکنه این روزا

 

تو نوشته هام امروز رسیدم به خاکستری متن ترانه ای ک به نظرم هیچی کم نداره از قشنگی و شده انگار امروز پس زمینه کاریم 

 

خاکستری

روح بزرگوار من  دلگیرم از حجاب تو

شکل کدوم حقیقته چهره بی نقاب تو

وقتی تن حقیرم و به مسلخ تو میبرم

مقلوب قلب من نشو ستیزه کن با پیکرم

اسم من و از من بگیر تشنه من یه منم

سنگین بار تن برام ببین چه خسته می‌شکنم

به انتظار فصل تو تمام فصل ها گذشت 

چه یاس بی نهایتی ندیم من بود

فصل بد خاکستری تسلیم و بی صدا گذشت

چه قلب بی سخاوتی حریم من بود

دژخیم بی رحم تنم به فکر تاراج منه 

روح بزرگوار من لحظه معراج منه

فکر نجات من نباش مرگ من و ترانه کن

هرشعرم و به پیکرم رشته تازیانه کن

وقتی تن حقیرم و به مسلخ تو میبرم

مقلوب قلب من نشو..........

 

الهنا و ربنا من لنا غیرک 

 

۰۴ آبان ۰۱ ، ۰۰:۱۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام