سلام 

 

یک ماهه به شدت درگیرم خیلی دلم برای وبلاگ تنگ شده بود این دوهفته واقغا دلم برای درد و دل کردن یه جایی مثه اینجا لک زده بود ولی فرصتی نبود 

 

این چندوقته اتفاقات زیادی افتاد تا اطرافم و مخصوصا افرادی که رو دیوارشون یادگاری مینویسم و بشناسم و خداروشکر که اینطور شد 

 

این روزا دلم یه ارامش میخواد یه ارامشی از جنس صحن گوهرشاد ارامشی که فقط بتونم توی اون به هیچ چیز فکر نکنم 

 

یه وقتایی میبینم برای همه . همه هستم و برای خودم  خودم  سنگین نیست چون خودم میفهمم چی میگم 

 

ولی اینارو گفتم هیچ چیز نمیتونه مثه انگیزه و نیرویی که خدا بهم میده  موتورم و روشن کنه البته دکترم  گاهی هست و انگیزه میده ولی گاهیی واقعا کارا پیچیده میشن و گره ها فقط با امید به خودش باز میشن

 

خدایا به حق لطف و کرمت شب عید نزدیک برکت و رونق اقتصادی بده به کار و بار مردم نخوان جلو زن و بچشون شرمنده بشن 

خدایا هیچ کسی و دچار جهل و بی عقلی نکن 

خدایا کمک کن همیشه تو مسیر خودت باشیم و حرکت کنیم 

و در پایان کارم لطف کنید ما رو به ارزوی دوتاییمون برسونید 

امین 

الهنا و ربنا من لنا غیرک 

یا علی