حرف دل

میروم دور از همه با دنیای خود خلوت کنم باید اخر من به این بیگانگی عادت کنم

۳ مطلب در ارديبهشت ۱۴۰۰ ثبت شده است

نوستالژی،

به نام آرام بخش جان

وقتی به جایی بر میگردی که بهترین خاطراتت و اونجا داشتی احساس غریبی بهت دست میده

پس از حدود یکسال برگشتن دوباره به کاشان و دیدن دوستان و رفقا تداعی خاطرات شیرین زندگی در این شهر خرما پز بود

گرما که فوق العاده زیاد بود به حدی که زیاد اجازه نمی‌داد بخوای توی محوطه راه بری 

دیدن سرزده و ناگهانی پوران و تعریف کردن خاطرات و شوخی های دو طرفه، ریلکسی مهدی زاده و گفتن: ممد چاییی میخوری برات بریزم 

دیدن دوست عزیز خودم ستار پر حاشیه و گپ تیکه دار و راسته دار 

دقیقا  من و برد به خاطرات نه چندان دور 

دورانی که مثه خوابی بود؛ تلخ و شیرین گذشت 

بعضی از دوران خیلی زود میگذرن و بعد یه چشم بهم زدن میره اون روزایی که خوب بودن و بعدش منتظر رسیدن باقیه عمره، این شده وصف حال زندگی 

از خدا بخوایم تو این چند صباح زندگی  باشیم و بشیم اون چیزی که میخواد 

خدایا خنده بکار روی لبای بنده هات

خدای شکرت از شادی ها

خدایا فکر و عقل بده برای سختی ها

ودر پایان الهی و ربی من لی غیرک

۳۰ ارديبهشت ۰۰ ، ۰۱:۴۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

قاضی

قاضی.....

 

من نمیدونم خودت یه جوری آرومم کن

من که جز دستای تو راهِ فراری ندارم

یه دیوونه که اصاً کار به جایی ندارم

همه دنیا تویی ، باقی همش یه بازیه

کوچه ها تنگ میشن ، وقتی نگاهت ناراضیه

انگاری یه شهر محکومن و چشمات قاضیه

هی هوا کمتر شد ، جاده ها باریکن

من نمیدونم برم یا بمونم کاری کرد

چشم تو ساکت شم ، یه آب راکد شم

هی هوا بدتر شد ، مسیرا تاریکن

من نمیدونم برم یا بمونم کاری کرد

چشمِ تو داغون شم ، هدفِ بارون شم

مثِ یه پرنده که همه پراشو چیدن

پشتِ تو راه اومدم تو رو نفس کشیدم

من میترسیدم ولی به خاطرت پریدم

چون دلم میخواد برات بمیرم و نگاه کنی

جاش فقط حسابمو از عاشقات جدا کنی

زخمی که میخورم از آدما رو دوا کنی

هی هوا کمتر شد ، جاده ها باریکن

من نمیدونم برم یا بمونم کاری کرد

چشم تو ساکت شم ، یه آب راکد شم

هی هوا بدتر شد ، مسیرا تاریکن

من نمیدونم برم یا بمونم کاری کرد

چشمِ تو داغون شم ، هدفِ بارون شم

 

الهی و ربی من لی غیرک 

۲۰ ارديبهشت ۰۰ ، ۰۰:۵۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

الهی نامه

به نام آرام بخش جان

مهمونی داره تموم میشه؟؟!!

نکنه سفره مهربونیت جمع بشه و سفره ها خالی بمونه!

نکنه بگی اینا از این حرفا زیاد زدن

خدایا حساب سائل با ارباب فرق میکنه

نوکر کارش خطاست و ارباب بخشیدن

خدایا محتاجم محتاج یه نیم نگات

یه نگاه مثه نگاه هایی که به با صفاهات کردی

نگاهی مثه نگاه رسول ترک، طیب، ظهیر و...

نگام نکنی تو جمع گم میشم و دیگه نمیشه پیدا بشم

خدایا روت و ازم برنگردون

دنیا همیجوریشم قشنگ نیست

دیگه شمام رو برگردونی کار تمومه

چراغ راه خاموش بشه بعدش دره در انتظاره

خدایا باش کنارمون باش تا شرمنده نباشیم

شرمنده شهدا، شرمنده فقرا، شرمنده مادر

خدایا به خود که میام فقط یه چیزی میبینم

خودم و خودت و یه دنیای نامرد

اما یه چیز و میدونم که از هرکس به بنده هات مهربون تری

مهربون نفس بنده هات بند اومده از این بیماری

شغلشون و کسبشون مختل شده

خدایا وقتش نشده که تموم بشه این وضع؟؟! 

به حق فاطمه زهرا یه فرجی تو کار مردممون برسون 

الهی آمین 

اللهم عجل لولیک الفرج 

 

۱۷ ارديبهشت ۰۰ ، ۰۱:۰۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام