حرف دل

میروم دور از همه با دنیای خود خلوت کنم باید اخر من به این بیگانگی عادت کنم

۱۲۰ مطلب با موضوع «زندگی پس از زندگی» ثبت شده است

پرتو

به نام آگاه ترین آگاه 

 

در آن ستاره کسی ست
که نیمه شب‌ها همراه قصه‌های من است
ستاره‌های سرشک مرا، که می بیند
به رمز و راز و نگاه و اشاره می پرسد
که آن غبار پریشان چه جای زیستن است؟

در آن ستاره کسی‌ست
که در تمامی این کهکشان سرگردان
چو قتلگاه زمین، دوزخی ندیده هنوز
چنین که از لب خاموش اشک او پیداست
میان دوزخیان نیز، کارگاه قضا
شکسته ‌بال‌تر از ما نیافریده هنوز!

در آن ستاره کسی‌ست
که نیک می‌ بیند
نه سرخی شفق
این خون بیگناهان است
که همچو باران از تیغ‌های کین جاری‌ست
نه بانگ هلهله
فریاد دادخواهان است
که شعله‌وار به سرتاسر زمین جاری‌ست
نه پایکوبی و شادی که جنگ تن به‌تن است

همه بهانه دین و فسانه وطن است
شرار فتنه درین جا نمی‌شود خاموش
که تیغ‌ها همه تازه ا‌ست و
کینه‌ها کهن است.

هجوم وحشی اهریمنان تاریکی‌ست
ز بام و در، که به خشم و خروش می ‌بندند
به روی شب‌زدگان روزن رهایی را
سیه‌دلان سمتگر به قهر تکیه زدند

به زیر نام خدا مسند خدایی را
چنین که پرتو مهر
به خانه خانه این ملک می‌شود خاموش
دگر به خواب توان دید روشنایی را

میان این همه جان به خاک غلتیده
چگونه خواب و خورم هست؟!
شرم می‌کشدم
چگونه باز نفس می‌کشم، نمی‌دانم.

چگونه در دل مرداب‌های حیرت خویش
صبور و ساکت و دل‌مرده، زنده می‌مانم؟!
شبانگهان که صفیر گلوله تا دم صبح
هزار پاره کند لحظه لحظه خواب مرا
خیال حال تو، ای پاره پاره خفته به خاک
به دست مرگ سپارد توان و تاب مرا
تنت، که جای به جا، چشمه چشمه خون شد
به رنگ چشمه خون کرد آفتاب مرا
در آن ستاره کسی‌ست
که جز نگاه پریشان او درین ایام
کسی نمی‌دهد از آسمان جواب مرا

به سنگ حادثه، گر جام هستی تو شکست
فروغ جان تو با جان اختران پیوست
همیشه روح تو در روشنی کند پرواز
همیشه هر جا شمع و چراغ و آینه هست
همیشه با خورشید
همیشه با ناهید
همیشه پرتویی از چهره تو تابد باز

در آن ستاره کسی‌ست
که نیک می‌داند
سپیده‌دم‌ها شرمنده‌اند از این همه خون
که تا گلوی برادرکشان دل‌سنگ است
یکی نمی‌برد از میان خبر به خدا
که بین امت پیغمبران او جنگ است
یکی نمی‌کند از بام کهکشان فریاد
که جای مردم آزاده در زمین تنگ است

در آن ستاره کسی‌ست
چون من، نشسته کنار دریچه،
تنهایی
دل گداخته‌ای،
جان ناشکیبایی
که نیمه شب‌ها همراه غصه‌های من است
در آن ستاره، من احساس می‌کنم، همه شب
کسی به ماتم این خلق، در گریستن است.

 

فریدون مشیری 

۲۲ مرداد ۹۹ ، ۰۰:۴۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

شکر

به نام بهترین معبود

خدایا شکرت 

تنها کسی که از نیت های ما خبر داره شمایی خدایا ببخش بعضی جاها نیت هامون از سمت شما خارج میشه ما نمیخوایم ولی نمیدونم درست به موقع خارج میشه و میره اونجا که غیر از شماست

ولی کمک کنید تا کارا به خوبی پیش بره 

زبون شکر و ثنا نداریم

فقط به امید خودتون وبس

 

 

ای عشق

عشق به شکل پرواز پرنده است
عشق خواب یه آهوی رمنده است
من زائری تشنه زیر باران
عشق چشمه آبی اما کشنده است

 

من می‌میرم از این آب مسموم
اما اونکه مرده از عشق تا قیامت هرلحظه زنده است
من می‌میرم از این آب مسموم
مرگ عاشق عین بودن اوج پرواز یه پرنده است

تو که معنای عشقی به من معنا بده ای یار
دروغ این صدا را به گور قصه‌ها بسپار
صدا کن اسممُ از عمق شب از نَـقب دیوار

برای زنده بودن دلیل آخرینم باش
منم من بذر فریاد خاک خوب سرزمینم باش
طلوع صادق عصیان من بیداریم باش

عشق گذشتن از مرز وجوده
مرگ آغاز راه قصه بوده
من راهی شدم نگو که زوده
اون کسی که سرسپرده مثل ما عاشق نبوده
اما اونکه عاشقونه جون سپرده هرگز نمرده

اردلان سرافراز

(داریوش) 

۱۳ مرداد ۹۹ ، ۰۲:۰۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

آخرهفته

الهی به امید شما

 

روی اعصاب ترین و مخرب ترین مورد روحیه و اخلاق زدن زیر قولمه وقتی زیر قولم میزنم اعصابم داغون میشه متنفرم ولی نمیدونم بدون توجیه میگم اشتباه بود

امروز عید قربان بود عید همه تون مبارک

داریم میریم برا غدیر مولا غدیر عشق و اصن خیلی خوشی و علی علی گفتن

اگه کرونا بزاره

مراقب باشید اوضاع کرونا اصلا خوب نیست و حضور در اجتماع دقیقا مثه فیلم ترسناک ها شده کرونا منتظره پاچه بگیره باید مراقب بود

حالا زیادم ترس برندارتمون که تازه مریض بشیم ولی خب از قضا باید به قدر پناه برد

عجب

فردام خیلی کار داریم و یکارم رو زمین مونده از یه رفیق که تو روش شرمنده دارم میشم

نکنه بدقولی بشه اینم 

خدایا کمک کن بتونم یه حرکتی براش بزنم 

دم شما گرم هست گلبارون

چند متنی هست مناجات نداشتم برم برای مناجات

خدایا چقدر خوبه خالق ما شمایید و ما چشممون به دست خود شماست 

فکرکردن به این که روزی به خاطر بدی و عصیان بهم نگاه نکنی عذاب آوره من به کمک شما دست زدم سر پا من مدیونم نه من کل بنده هاتون مدیونن به شما

اونقدر مهربانی شما که همیشه در برگشت و برامون باز میزارید 

ما بنده ها مثه بچه برا پدر مادریم تا آخر عمر اشتباه میکنیم و هی پشیمون میشیم و شمام ایشالا که به رحمتتون می‌بخشید

توی این ایام عزیز به حق آبرو دارایی که دوستشون دارید مثل مولام حسین ابن علی (ع) عذر مارو قبول کنید

ما به نگاه شما محتاجیم نگاهتان را از ما نگیرید 

دم شما گرم 

خدایا اقتصاد و چرخ دخل و خرج تو مملکتمون نمیخونه مردم ما مشکل دارن ولی خیلی آقان، صبورن با این که میدونن کسی کاری براشون نمیکنه و خودشونن که باید هوا هم و داشته باشن 

خدایا خودت یه فرجی در کار ملت ما قرار بده 

خدایا مریضی زیاد شده و دم هر لحظشون یا من اسم هو 

خودتون سفره این ویروس و از دنیا باز کنید

برسیم به اصل دعا اللهم عجل لولیک الفرج 

لاحول و لا قوت الا بالله

 

 

۱۱ مرداد ۹۹ ، ۰۱:۱۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

یه تیکه از خاطره

به نام خدای مهربانم

درواقع الان داشتم نگاه میکردم دیدم وبلاگه دوسالگی خودش و رد کرده 

دو سال از تصمیم برای نوشتن گذشت 

کاش یکی می‌بود دست نوشته هام و تایپ می‌کرد تا بزنم تو وبلاگ 

کلی کاغذ برای موضوعات تشکیلاتی کلی برای اخلاق تشکیلاتی یه عالمه شعر و دلنوشته و.....

ولی نوشتن برام آرامش بخش ترین کار دنیاست به نظرم افکارتونم بنویسید چون فکر تو لحظس و با موضوع بعد دیگه اون فکر، ایده یا هر چیز دیگه نیست

خب بگذریم طوری گفتم که انگار نویسنده بزرگ قرنم 😄

اگه یه نگاهی بندازیم به دهه های گذشته و افکار و احساسات مردم لا اقل تو کشور خودمون تفاوت نسل و خیلی راحت میشه دید 

نسل های قبل اعتمادشون قوی تر بود سادگی و تو چشماشون میشد دید 

عاشقی براشون یه معنی دیگه داشت بش میگفتن خاطرخواهی خاطر و میخواستن یعنی به باطن دل میبستن 

به آدم خوش اخلاق و دست ودل باز و خنده رو میگفتن داش مشتی به آدمی که دروغ گفتن بلد نبود میگفت صاف و خاکی 

هرکی قوی بود پهلوون میشد و لوتی 

مرد سرش و زیر می انداخت و جلو میرفت بش میگفتن غیرتی 

کسی کارش و دقیق و درست انجام می‌داد متعصب بود ولی الان کجاست 

کجاست اون همه زلالی؟؟؟!!!

خاطرخواهی و هجران و..... به رل و کات  و کرش و... رسید 

کسی اگه دست ودل باز بود و خنده رو دیگه داش مشتی نیست خله دیوونس

دروغ نگفتی دیگه خاکی نیستی بت میگن: سیاس یه کاسه ای زیر کاسش هست

هرکی قوی شد لات میشه و لختی خبری از لوتی نیست 

مرد سرش و زیر بندازه و هواسش به ناموسش باشه عقب افتاده شد و دشمن حقوق زنان 

کسی درست کار کنه و کم کاری نکنه دیگه متعصب نیست پاچه خاره و چاپلوس 

حالا باید روزی صد دفه بگی دوست دارم تا حتی رفیقت بفهمه دوسش داری دیگه زنت که پیش کش 

قبلا چشما خیلی حرف می‌زد 

چرا حالا حرف نمیزنه 

نریم با این افکار جلو 

لوتی باشیم متعصب باشیم تا چاپلوس غیرتی باشیم تا عقب افتاده 

با زبونمون اینقدر حرف نزنیم 

بزاریم چشم ودل حرف بزنه 

بزنیم تو کار قدیما تا حالمون خوب باشه با هم صاف باشیم اعتماد کنیم

والا این راه داره میبرتمون به سمت زندگی ربات ها 

 

اینم یه خلاصه از یه دست نوشته و دل نوشته 

خدایا اول و آخر شمایید و من محتاج 

و چشم محتاج همیشه به دست حاتم 

به امید یه هفته عالی برای همه 

الهی به امید خودت 

یاعلی مدد

 

۰۴ مرداد ۹۹ ، ۰۱:۲۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

خاطرات کاظمین

بسم الله الرحمن الرحیم 

امشب شب شهادت امام جواد علیه السلام و دلم به شدت به یاد حال و هوای حرم باصفاشونه چه صفایی داشت تو اوج خستگی ها و درگیری های کربلا و ترمینال بغداد آخر شب رسیدیم کاظمین از سفر قبل خاطره درستی از کاظمین نداشتم و دوست داشتم این سفر برام خاطره ساز باشه 

اتوبوس رسید و لشگر خسته به زور راهی حرم شدن ولی این خستگی به خودش قسم تا بیرون حرم بود وقتی وارد حرم میشدی انگار رفتی حرم امام رضا شاید کسی باورش نشه ولی من احوالم احوال حرم امام رضا بود عظمت دو گنبد طلایی و متقارن، مناره های موازی صاحبان حرمین دم درحرم میخ کوبم کرد خاطره قبلی ام از این حرم طوفان شن بود به شدتی که هیچ چیز و نمیشد دید ولی سال پیش اون حجم عظمت و صفا رو دیدم

جای همه واقعا خالی 

قرار توقف سه ربع بود این قرار به نزدیک یک ساعت و نیم طول کشید

داخل حرم نمیشد حرم دید و بخوای گله مند باشی خیلی سعی می‌کردم حاجت بخوام ولی نمیشد زبونم به گله نمی‌گشت 

فقط باید محو تماشا بود و صحبت

آخر کارم تمام حاجت ها مثله یه فیلم جلوم رد شد

توی این حرم دلم میخواست همه رو یاد کنم مرده و زنده رفیق و نارفیق تا جایی که ذهنم یاد کرد ازشون یاد کردم انگار رسیده بودم به یه جایی که همه چیز داشت برا همه و میخواستم برا همه بردارم 

از بچه ها قایم میشدم و بعدش حسابی گله کردن و ناراحت شدن ولی دست خودم نبود دوست‌داشتم تموم نشه این زیارت

آخر کار نفرات آخر و خودم جمع کردم بردم برا ماشین ازشون سوال کردم دیدم آره اونا هم حس من و داشتن میگفتن میشه ما بعد لب مرز بهشون ملحق بشیم واز این دست حرفا. 

دکتر فرجی هم حرف دلش اینجوری بود، این و وقتی اومدیم از حرم بیرون با یه نگاه به ساعت و دیگه تموم شد وقت آقای مطیعی نشون داد؟؟!! 

 

لشگر خسته پر انرژی  تازه بعد از زیارت یادش اومد که 10 ساعتی هست که غیر از آب معدنی هیچی دیگه نخورده و غرغر ها شروع شد آخرشم جنگ.. 

ولی امام جواد وسط این جنگ و شهر بغداد بی اعتماد یه وانت پر غذا رو به لشگر گرسنه رسوند 

الان اگه بود همه سر جونشون میترسیدن و کرونا ولی اون شب دست های هر نفر هم قاشق بود هم ملاقه دیگه در این حد هیچی نبود و گرسنگان امام جواد هم زیاد

این خاطره از سفر اربعین از کاظمین واقعا برام شیرین بود

کاش دوباره قسمت من وقسمت همه بشه زیارت کاظمین 

الهی آمین 

ای کاش به حق امام جواد ریشه این کرونا و گرونی از سری این مملکت کنده بشه که روزگار مردم و یا کرونا پر کرده یا اوضاع این مملکت 

بگذریم که اوصاف این مکان در این مقال نمیگنجد

خب با یه دعا کار و تموم کنیم 

اللهم عجل لولیک الفرج🌸🌷

یا حق

 

۳۱ تیر ۹۹ ، ۰۱:۵۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

دکتر.... (همون قبلی)

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۸ تیر ۹۹ ، ۰۰:۵۵ ۰ نظر
خروشان آرام

به وقت آرامش

به نام خدای حکیم

هفته ها در این برهه از زمان فرصت مکث نمیدن اینقدر سریع میگذرن تا با گذرشون نشون بدن که داریم یه هفته بزرگتر میشیم یا شایدم باید گفت پیر تر 

پیری عیب نیست موی سفیدم عیب نیست ولی خب زیاد شدنش شاید تو روحیه اثر بزاره رو من که اثری نداشت

یه زمانی اونقدر قشنگ می‌گذشت که دوست داشتی فقط امروزت بره برا فردا برای یه روز جدید ولی حالا یکم اوضاع فرق کرده و دست انداز هست تو مسیر اونم نه یکی خیلی 

اینارو گذاشتن تا پاکارا رو انتخاب کنن شهیدا مشخص بشن نفرات برتر خودشون و بشناسن و.... 

شاید سختی و دست انداز زندگی برای بزرگ شدنه ولی اگه برسی به تهش جایزه داری وسط کار بمونی با برازندگی هیچ فرقی نداره

بگذریم امشب  یاد یه رفیق من و با خودش برد به بین الحرمین برد به صب جمعه حرم امام حسین برد به همون جا که به هیچی فکر نمیکنی جز خودش

همون جایی که فقط یه نفر صدات و داره و اون یه نفرم مثه اینجا تو منی نداره 

امشب دلم گیره حرم شده گیره دلتنگی گیره خیلی چیزای دیگه

آقا جان زندگی داره برای مردم مثه یه میدون سخت شده فقط داریم دور میزنیم آقا خیلی گیریم گیره این دنیا یعنی گیرمون انداختن خودت برس به دادمون

السلام علی الشیب الخضیب 

 

۰۶ تیر ۹۹ ، ۰۱:۵۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

سکوت خاطره ساز

به نام خدا

جایی که جای قدم هام توش جامونده  و برام پر از خاطره شده این روز ها بی روح و دلگیره دانشگاه واقعا حال و هواش افتضاحه رفتم که تجدید روحیه کنم بدتر شد فکرشم نمیکردم یه روز اون همه شور و حیات دانشگاه اینجور بی روح باشه

سال پیش که برای حضور توی گرمای کاشون آماده شدم تمام دغدغه برام بی روحی دانشگاه بود و تنهایی ولی خب گذروندن خوب بود ولی حالا اوضاع بدتر از تابستونه

گلزار یه وجب خاک گرفته و قتلگاه ملخ های از پا افتاده شده و خوابگاهی که حتی آبی هم نیست برای خوردن 

ولی خب جایی برای نشستن سر گلزار و درد و دل بود خداروشکر سکوت دانشگاه لااقل برای گلزار دانشگاه مفید تر بود تا جا های دیگه😄

 

خداروشکر 

مناجات امشب و همین بس که از بزرگواری شماست که گاهی صفات و نعمت های خودتون و بهمون میدید و میگیرید پس برای اینم هزار بار شکر که هنوز باب امتحان و تربیت و روم باز گذاشتید 

الهی و ربی من لی غیرک 

 

۲۰ خرداد ۹۹ ، ۰۲:۰۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

مهربان باشیم🌷🌷

به نام خدا 

اطراف پر از هیاهو و شلوغی الکی همهمه حرف حرف حرف و.... 

دنیای بی ته و به عقیده من بی معنا این روز ها فقط هیاهوست یا واقعا بیهودن یا از دیدگاه من مهم نیستن ولی واقعا مهم نیستن چون هر قدم نشانه دور شدن از انسانیته نه تنها عقلانیت و زیر سوال میبره بلکه ساختار انسان عقل دل اخلاق و همه چیز و تحت شعاع قرار میده این روز ها همه با عقل سیاست یا از نظر من پدر سوختگی به دنیا، زندگی و اقتصاد نگاه میکنن دنیا شده بنگاه معاملاتی دلالی خرید فروش و تنها چیزی که این وسط داره از زندگی مردم میره صفا و راستی و محبته........ این یعنی ما از رباط هم رباط تر شدیم  یعنی دوندگی پر اصطحلاک یعنی به قل آیت الله فلسفی :هیییییی بدو آخرشم مثه یه لاشه می آرنت تو قبر و تمام یا به قولی تا ما م

این جور زندگی و یک ریال قبول ندارم چون علاقه ای به تفکر رباطی و رنگ های چشم گیر ندارم

آفتاب از خورشیده ولی زننده نیست مهتاب از ماهه ولی پر از آرامش در حالی که خورشید کورت  میکنه و ماه کم طاقت

یا من برای این زندگی نیستم یا احوالم خوش نیست یا.....؟ !

انگار این احوال احوال هماهنگی نیست

و اما مگر می‌شود کاری کرد جز دل به دریای زد که عطر مهربانی در فضای آن پر است دریایی که موسی از آن گذشت و فرعون ماند 

با احوال نا هماهنگ جز  با عطر خدا نمی توان جنگید 

به قول حضرت پدر آقای آقا محمد یه جا خدا را یادت بره صدا زمین خوردنه میرسه و منم این چن وقته ناشکری خیلی کردم ولی خدا ببخش 

میخوام با حال نا هماهنگ بجنگیم و کمک از خودت میخوایم بقیه همه هیچ

به  خواهرانم هم میگم دل و دین به خدا بسپاریم بی شک بعد از هر سختی آسانیه اگه نباشه معرفت زیره سواله و خدا هم ته ته با معرفت ها 

 

قرار شد یه مناجات کوچولو برم البته حالا اگه کسی خوند نگه فلان و بیسار آقا صلیقه آیه من عذر میخام 

الهی به امید خودتون

امشب گفتم شما خیلی با معرفتی و این فقط ماله یه لحظه شما بود سر تا سر زندگیم پر از لطف و کرم و معرفت جنابتون هست و ما فقط ذره ایم و از این همه عظمت فقط بلدیم لفظش و بگیم 

استاد کرم شما غفارید و ستار و جبار و.... اگر اسم شمار و بخوام ذکر کنم که یه جوشن باید بیارم و بازم کمه 

پس به حق این همه صفات اعظم، دست ما بنده هاتون و بگیرید که خیلی خیلی هم نمیتونیم بدون شما کاری انجام بدیم یعنی هیچ کاری نمیتونیم انجام بدیم 

پس ما فقط به امید الطاف و راهنمایی ها مشیت های شما زنده ایم 

افوض امری الی الله آن الله بصیر بالعباد 

خب یه شعرم داشته باشم که جبران سکوت ها و ننوشتن ها باشه 

 

 

بیا ببین که مرگ هم حریف ما نمی شود

ببین که قامت من از حادثه تا نمی شود

تو نیستی خدای من ، من و تو هر دو بنده ایم

فریب سروری مخور ، بنده ، خدا نمی شود

هزار تیر حادثه کمین گرفته در کمان

ولی اگر نخواهد او یکی رها نمی شود

وعده ی خوشبختی و من ، به خواب مانده تا ابد

گناه زنده بودنم که بی جزا نمی شود

همیشه مرگ قصه ها مرثیه ساز نیست ، نیست

زوال آن همه صدا که بی صدا نمی شود

 

برای یکدیگه دعا کنیم و یکم مهربون باشیم به خدا این زندگی مادیه که زندگی و ازمون میگیره 

🌷🌸🌸🌷

التماس دعا 

شب بخیر👋👋

۱۵ خرداد ۹۹ ، ۰۲:۲۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

زندگی پس از زندگی

به نام خدا

گاهی فقط نگاه به اطراف میتونه آرام بخش درون و برون باشه نگاه به این که اینقدر برای دوستانت ارزشمندی که بخاطرت از اطراف اصفهان هم پامیشن که تولدت کنارت باشن امروز دیدنشون من و برد به چهار سال خاطره از تک تک بچه ها از تک تک روزا از تک تک تولد هایم که کنارشون بودم قبل از دوستانم تولد برایم معنی نداشت مسخره میدونستم و آخرین تولد شلوغم به 5 سالگی برمیگشت ولی الان میبینم بهانه ابراز محبت هم میتونه باشه دیدار دوباره، قدر دانی و خیلی چیزای دیگه خداروشکر الحمد لله 

سال دیگه باید بدون دوستانم خاطره سازی کنم و این برایم سخت تر از همه چیز است

قسمت جدید متن هام و میخوام به مناجات اختصاص بدم البته شاید رسمی نباشه ولی خب فکر کنم  حال و هوا رو عوض کنه

بسم الله الرحمن الرحیم 

به هر طرف که نگاه کنم چه با دل چه با سر کسی به مهربانی شما نمی بینم کسی به اندازه شما در حق من مهربانی نکرده است و چقدر زیباست مهربانی آن هم مهربانی پروردگاری که مهرش از سر لطف و حکمتی واسع است 

ارحم الراحمینیتان  را بس  که فقط شما را بستایم و احوالم را به دست شما بسپارم 

مولای مهربانم مگر کسی بزرگوار تر از شما هم هست که در هر حال فقط مونس آدم باشد 

مگر من کم بدم ؟!! که بازهم وقتی به سراغ شما می آیم احوال خوبتان مرا آرام می‌کند 

خدای من  ،، از آنچه که فکر میکردم هم کوچک ترم آنقدر کوچک که اگر شما کنارم نباشید در دریای هستی گم میشوم 

آقا جان یک لحظه هم مارا به حال خود رها مکن که مسیر سخت گل آلود و سمی است آنقدر که هوا هم می‌تواند سبب مسمومیت شود و امان از نفس سمی 

پروردگار من سپاس از لطف بینهایتتان 

 

 

خدایا یکسال دیگر هم فرصت زندگی را به من دادید تشکر 

کاش شرمنده شما نشوم 

الهنا و ربنا من لنا غیرک

 

یا علی مدد

 

۰۸ خرداد ۹۹ ، ۰۲:۰۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام