حرف دل

میروم دور از همه با دنیای خود خلوت کنم باید اخر من به این بیگانگی عادت کنم

۱۲۰ مطلب با موضوع «زندگی پس از زندگی» ثبت شده است

شب نوشت

به نام آرام بخش جان 

شبای قشنگیه شبای پست پادگان، یجورایی انگار نباشه خمارش میشم، انگار معتاد شدم به تنهایی و سکوت ولی وقتی شور و هیجان بر و بچه های دهه هشتادی که اومدن خدمت و میبینم یکم خستگی پیاده رفتن های طولانی و بی خوابیم و در میبره

اسمش فاضل بود گفت آقا مطیع میشه امشب برجک بیای پیشم گفتم دوری پسر ولی میام اگ شد تاریکی و تنهایی برجک آدم و خسته میکنه کسی که دیده باشه میفهمه چی میگم 

رفتم سراغش کز کرده بود رو سکو بتنی بقل برجک تا من و دید گفت میدونستم میای رو ساعت 1ساعت حرف زد. می‌ترسید تو شب حق هم داره ولی به روش نمی آورد 

خلاصه داستانیه تو شب هایی که پست داریم و شیفت پاسیم 

 

برم واسه یه ترانه خوشگل و باحال

 

بغض... 


با چی خالی کنم هر شب یه بغضی قد یه کوهُ
شبایی که بغل کردم یه قاب عکس بی روحُ
کجایی که ببینی من چه دردی میکشم بی تو
چه زجری میشکم وقتی میبینم جای خالیتو.
تو رفتی خاطرات تو
رفیق ِ اشک چشمامن
در و دیوار این خونه غریبی میکنن با من
یه دریا بودی و چشمم حریف بغض دریا نیستی
تو اونقدر دور رفتی که ازت
یکــ قطره پیدا نیست.
کجــایی . که ببینـی
من چقدر دل خسته و تنهام
ببیـنـی ، زندگی بی تـو
داره جون میده رو دستام

منو تو ما شده بودیم عذابم میده من بودن
با داغ ِ دوری از دستات یه عمری تن به تن بودن
دلم میگیره از تقدیر که دور از هم رهامون کرد
اگه قسمت جدایی بود واسه چی آشنامون کرد.
کجــایی . که ببینـی
من چقدر دل خسته و تنهام
ببیـنـی ، زندگی بی تـو
داره جون میده رو دستام

 

 

 

۳۰ ارديبهشت ۰۱ ، ۰۰:۴۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

پنجره

به نام آرام بخش جان 

 

خب این ماه عزیز هم در حال اتمام هست و عمر در حال سپری عمری که درحال طی شدن بدون توجه به آن که آیا ما جامانده این یا همراهیم خوب یا بد می‌گذرد و  چه بخوای چه نخوای همینه که هست با خوبی ها و خوشی ها شاد باش و با غم ها هم صبوری کن، توکل کن.

دلم یه مسافرت میخواد، یه مسافرت طولانی که هیچ خبری از هیچی نداشته باشم و به هیچی فکر نکنم برم یجا یه یه ماه فقط کیف کنم، کاش این اتفاق بیوفته واقعا نیازش دارم

خب بریم سراغ پنجره که اسم متن و گذاشتیم به خاطرش ترانه ای زیبا به قلم اردلان سرفراز عاشقانه ای کوتاه

پنجره

توی  یک دیوار سنگی.. دو تا پنجره  اسیرن
دو تا  خسته  دو تا تنها.. یکیشون  تو  یکیشون من

دیوار از  سنگ سیاهه.. سنگ سرد  و سخت خارا
زده قفل بی صدایی.. به لبای  خسته ی ما

نمی تونیم که بجنبیم.. زیر سنگینی  دیوار
همه ی  عشق  من و تو.. قصه هست  قصه ی دیدار

همیشه فاصله بوده..  بین دستای  من و تو
با همین تلخی  گذشته.. شب و روزهای من و تو

راه دوری  بین  ما نیست.. اما  باز اینم  زیاده
تنها پیوند من  و تو..  دست مهربون باده

ما باید  اسیر بمونیم.. زنده هستیم تا  اسیریم
واسه ما  رهایی  مرگه..  تا رها  بشیم  می میریم

کاشکی  این دیوار خراب شه..  من و تو  با هم  بمیریم
توی  یک دنیای  دیگه.. دستای  همو بگیریم

شاید اونجا  توی  دلها.. درد بیزاری  نباشه
میون پنجره هاشون.. دیگه دیواری  نباشه

 

یاعلی مدد 

۱۰ ارديبهشت ۰۱ ، ۰۱:۲۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

شرح مختصر

به نام آرام بخش جان

 

گاهی دنیا اینقدر تنگ میشه که دوسداری بزنی بره مرحله بعد دیگه از این مرحله خسته شدی و اذیتت میکنه با خودت میگی برو بعدی ببینم اوضاع چجوریه

و اینجاس که خدا میگه میدونم آشوبی ولی من از اشوبت خبر دارم، میدونم خبر داری ولی من طاقت ندارم  میگن دگ صبر ماله انسانه و صبوری حسن مرد، مردم گاهی صبرش تموم میشه بگذریم خودت بالاخره یکاری میکنی برام

 

دلم برای پدر تنها و غریبم تنگه، دلم برای صحن نجف و درد و دل با آقام تنگه، بابا جان میدونی چقدر دوست دارم بدجور دلتنگم و این روزا فقط ذکر نامت آرومم میکنه همین که بگم یاعلی و یاعلی و یاعلی

بابای عزیزم دعا کن برای بچه هات، عاشقات، قسم به فاطمه سلام الله حواست باشه بهمون اینجا کسی به کسی نیست 

دم شما گرم مهربان ترین مرد عالم 💛

 

یاعلی مدد

 

 

۰۲ ارديبهشت ۰۱ ، ۰۳:۰۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

نوستالژی

به نام آرام بخش جان 

 

تجربه موندن تو تاریکی و تنهایی انگار شده عادت، وقتی همدمت فقط یه ماهه و خدایی که در آن نزدیکیست تو این موقه ها کاری نمیشه کرد جز زمزمه و خوندن حالا هرچی مناجات، کتاب، یا ترانه هایی که بعضیاشون و سالهاست گوش نکردم و ناخوداگاه میاد

مثه ترانه دلتنگی که یهو اومد بعد از چند سال ترانه ای که واقعا قشنگ و خاطره انگیز بود برام 

کاش کامل یادم مونده باشه 

 

دلتنگی

تو نیستی و صدای تو هوای خوب این خونست
صدای پای عطر گل صدای عشق دیونست
تو از من دور و من دلتنگ تو آبادی و من ویرون
همیشه قصه این بوده یکی خندون یکی گریون

همیشه قصه این بوده تو یک لحظه تو یک دیدار
یک زخم از زهر یک لبخند تمام عمر فقط یک بار
پس از اون زخم پروردن پس از اون عادت و تکرار
ولی نصف یه روح این ور یه نیمه اون ور دیوار
خودت نیستی صدات مونده صدات چشمام رو گریونده
دلم روی زمین مونده فقط از تو همین مونده

نفس های عزیز من صدای پای شب بو هاست
صدای باد و بوی نخل هوای شرجی دریاست
سکوت اینجا صدای تو هوا اینجا هوای تو
پر از تکرار این حرفم دلم تنگه برای تو

همیشه قصه این بوده یا مرگ قصه یا آدم
ته دریاچه های عشق میجوشن چشمه های غم
همیشه عشق یعنی ابر غروب و غربت بارون
تو در من جوشش شعری صدای اون لب بی روح
خودت نیستی صدات مونده صدات چشمام رو گریونده
دلم روی زمین مونده فقط از تو همین مونده

و... 

این نیز بگذرد 

یاحق

 

۲۲ فروردين ۰۱ ، ۰۰:۵۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

دلی

به‌ نام‌ آرام بخش جان 

و اما بعد 

سالی که نکوست از بهارش پیداست.... 

صبر و انتظار خلاصه تمام زندگی آدمی‌ست ولی حیف که عجولیم و من عجول تر از همه

ماه رمضان 01هم رسید و امسال هم به عشق خودت و به امید نگاهت به این بنده گناهکار تلاش می‌کنم تا یک نیم قدم بیام به سمتت، مهربان تر از پدر و مادرم، خدایی که باتو حالم خوب است و دمی که از تو دورم دیگر انسان نیستم

دلم فقط تورا می‌خواهد که بنشینی و حرف های دلم را بشنوی بی کنایه و سرزنش، دنیایم را برایت بگویم بدونه این که دنیایم را خراب دانی و آبادانی اش را از تو بخواهم

به قول شاعر گر همه خلق بگسلن دوستی ز ما، رنجیده نیستیم که ما با خدا خوشیم

با تو خوشم خوش ترین رفیق مهربان من 

یاحق

 

۱۸ فروردين ۰۱ ، ۰۱:۱۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

قرن15

به نام آرام بخش جان

 

سال هم تحویل شد و الانم الان دیگه 4روز ازش گذشت عیدتون مبارک انشالله سال خوبی باشه و همه خوش و سلامت باشن بهترین هارو برای هم دیگه آرزو کنیم تو سال جدید بخیل نباشیم دعا کنیم در حق هم، دستگیر هم دیگه باشیم، اگه میتونیم گره بازکنیم از کار های هم و هزاران کار انسانی و خداپسند دیگه

 

حرف از قرن جدید میزنن قرن 15 ولی چیزی که مشخصه هرچی داره پیش میره اوضاع داره برعکس میشه انسانیت ها و لوطی گری ها داره میرسه زیر خط فقر خب خدا به دادمون برسه با این همه ترقی 

بگذریم.

و اما اندر احوالات عیدانه امسال، تفریح بچه ها طفلی شده آواز تو دل اطاقک فلزی تو کوه همینم خودش قشنگه

تنهایی دیگ سخت شده برام این و باید اعتراف کنم واقعا تنهایی مطلق و سکوت کامل برام تکراری شده اوایل خیلی دوسش داشتم ولی الان فقط دارم تحمل‌ش میکنم و با زمزمه به همش میزنم

ای بابا، بیخیال 

این نیز می‌گذرد ما راضی به رضای خودتیم

یکمم شعر چاشنی کنیم

 

حیف که نمیشه.. 

حیف که نمیشه از تو گفت، از تو نوشت 

 و الا می‌نوشتمت با مژه برمی‌داشتمت 

روی چشام میزاشتمت، کنار قرآن مجید 

 می‌بردمت رو اینه شمعدون جهاز مادرم 

تو طاقچه صنداقخونه میزاشتمت 

حیف که نمیشه از تو گفت از تو نوشت 

 والا می‌نوشتمت ندیده دوسمیداستمت 

به جای برکت خدا می‌بردمت تو سفره نقش قلمکار حریر اصفهون

از دل و جون میزاشتمت

حیف که نمیشه از تو گفت از تو نوشت 

 والا می‌نوشتمت، می‌بردمت میزاشتمت لایه بر و روی بقا 

تو آب دریای شمال میشستمت، میکشتمت به جرم بر خاطر خواهی توی دلم میکشتمت 

به رسم خوش تو روزگار به رسم یاد و یادگار تو قصه هام میزاشتمت 

حیف که نمیشه از تو گفت.. 

 

یاعلی مدد

 

۰۴ فروردين ۰۱ ، ۰۰:۴۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

تصویر رویا

به نام آرام بخش جان 

آرامش تنها نیاز این روز هام که بعد از زیارت بی بی در دلم نشسته 

با همه تنهایی ها وسکوت اتاق خالی به یاد ترانه ای افتادم به قلم روزبه بمانی 

به اسم تصویر رویا باشد برای تنفسی کوتاه

 

شب از مهتاب سر میره، تمام ماه تو آبه 
شبیه عکس یک رویاست، تو خوابیدی جهان خوابه 

زمین دور تو می‌گرده، زمان دست تو افتاده 
تماشا کن سکوت تو، عجب عمقی به شب داده 

 

تو خواب انگار طرحی از گل و مهتاب و لبخندی 
شب از جایی شروع می‌شه که تو چشمات‌و می‌بندی 

تو رو آغوش می‌گیرم تنم سرریز رویا شه 
جهان قد یه لالایی توی آغوش من جا شه 

تو رو آغوش می‌گیرم، هوا تاریک‌تر می‌شه 
خدا از دست‌های تو به من نزدیک‌تر می‌شه 

زمین دور تو می‌گرده، زمان دست تو افتاده 
تماشا کن سکوت تو عجب عمقی به شب داده 

تمام خونه پر می‌شه از این تصویر رویایی 
تماشا کن، تماشا کن چه بی‌رحمانه زیبایی

 

یاحق 

۲۹ بهمن ۰۰ ، ۲۰:۲۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

سراب

به نام آرام بخش جان 

 

داریوش نامه ای زیبا به نام 

 

سراب 

سراب رد پای تو، کجای جاده پیدا شد
کجا دستاتو گم کردم که پایان من اینجا شد

کجای قصه خوابیدی که من تو گریه بیدارم
که هر شب هرم دستاتو به آغوشم بدهکارم


تو با دلتنگیای من، تو با این جاده همدستی
تظاهر کن ازم دوری، تظاهر می کنم هستی

تو آهنگ سکوت تو به دنبال یه تسکینم
صدایی تو جهانم نیست، فقط تصویر می‌بینم

یه حسی از تو در من هست که می‌دونم تو رو دارم
واسه برگشتنت هر شب درارو باز میذارم

تو با دلتنگیای من، تو با این جاده همدستی
تظاهر کن ازم دوری، تظاهر می‌کنم هستی

۱۹ آذر ۰۰ ، ۰۰:۲۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

سپید و سیاه

به نام آرام بخش جان 

گاهی اوقات از روزگار که خسته میشم هیچی آرومم نمیکنه جز فکر کردن و سکوت  و یه لیوان چایی دارچین با چاشنیه داریوش 

مخصوصا اون آهنگی که میگه تو سفیدی من سیاهم، خسته گم کرده راهم

مثه این که تو این روزگار اون که سیاهه ماییم اینم یجورشه دیگه، بازم شکرش

اینم سیاه و سپید آرام بخش

 

 

تو خراب من آلوده مشو
غم این پیکر فرسوده مخور
قصه ام بشنو و از یاد ببر
بهر من غصه بیهوده نخور

تو سپیدی من سیاهم
خسته ای گم کرده راهم
تو به هر جا در پناهی
من به دنیا بی پناهم
تو طلوع هر امیدی
من غروبی نا امیدم
تو سپید و دل سیاهی
من سیاه دل سپیدم

نه قراری نه دیاری که بر آن رو بگذارم
به چه شوقی به چه ذوقی دگر این ره بسپارم
چه امیدی به سپیدی که به رنگ شب تارم

تو سپیدی من سیاهم
خسته ای گم کرده راهم
گنه تو بی گناهی
بی گنه غرق گناهم
تو طلوع هر امیدی
من غروبی نا امیدم
تو سپید و دل سیاهی
من سیاه دل سپیدم

شوق بودن بوده تنها اشتباهم اشتباهم
تو سپیدی من سیاهم
خسته ای گم کرده راهم
گنه تو بی گناهی
بی گنه غرق گناهم

 

۰۸ آذر ۰۰ ، ۰۱:۰۷ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

قانون روزگار

به نام آرام بخش جان 

شروع متنم و میخوام با شکر خدای مهربان آغاز کنم که الان درهای رحمت خودش وباز کرده روی شهرم و نم نم رحمت بیکرانش طراوت بخشیده به کوچه های خشک و درخت های از پاییز خسته شهر، شکرت کننده ی تمام کار های نشد

اما بعد...

زمان هر وقت که به جلو میره یعنی وارد مرحله دیگه ای از زندگی میشی و این مرحله باید بازی جدیدی و انجام بدی با شرایط و قوانین خاص خودش

یادم میاد زمانی که برای مجمع های اتحادیه جاد میرفتم یه شب آخر شب به عادت بی خوابی هام تو حیات خرابه مانند اتحادیه به قوانینی که افتضاح بود ولی برای تحمیل طیف خودشون میخواستن ابلاغ کنن فکر میکردم

پسری ترک زبان بود از مراغه با لهجه و گویش ترکی فارسی خودش گفت :به نظر اعصابت خورد میاد؟!

من همین جمله اول و گفتم گفتم هرچی بیشتر جلو میرم تو تشکیلات میبینم یه سری قوانین جدیدی من درآوردی برات ایجاد میکنن که تو مجبور به اجرایی تا بری مرحله بعد، گفت : خب قانون و دور بزن اگه نمیخوای بری مرحله بعد.

اجبارا تو اون برهه کردیم و شد و کسی هم نفهمید

ولی روزگار وقتی یه بازی برات میچینه میگه دور بزنی بیشتر سخت تر میشه برات فقط باید بسازی با قانون با مشکل با دست انداز ولی نامردی اینجاس براش امتیازی مثه طاقت قرار نمیده که اگه طاقت نداشتی بتونی انصراف بدی میگه یا میزارمت تو این مرحله یا بساز و برو جلو، برای هم گاهی میمونی تویه مرحله، تویه زمان

بگذریم.

یکم بریم تو کار شعر

شاید اون جوری که باید ،قدرتو من ندونستم-

حرفایی بود توی قلبم ، من نگفتم، نتونستم

من بتو هرگز نگوفتم باتو بودن آرزومه

-نقشه اون چشمای معصوم لحظه لحظه روبرومه

نیومد روی زبونم که بگم بیتو چی هستم-

که بگم دیوونتم من زندگیمو بتو بستم

 

شاید اون جوری که باید ،قدرتو من ندونستم

-حرفایی بود توی قلبم ، من نگفتم، نتونستم

 

تو رو دیدم مثله آیینه، توی تنهایی شکستی

-من کلامی نمیگفتم که برام زندگی هستی

نمیدونستی که چون گل توی قلب من شکفتی-

چشم تو پر از گلایه،اما هرگز نمیگفتی

من بتو هرگز نگوفتم باتو بودن آرزومه-

نقشه اون چشمای معصوم لحظه لحظه روبرومه

 

شاید اون جوری که باید ،قدرتو من ندونستم-

حرفایی بود توی قلبم ، من نگفتم، نتونستم

 

نیومد روی زبونم که بگم بیتو چی هستم-

که بگم دیوونتم من زندگیمو بتو بستم

شاید اون جوری که باید ،قدرتو من ندونستم-

حرفایی بود توی قلبم ، من نگفتم، نتونست

۱۵ آبان ۰۰ ، ۰۰:۳۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام