حرف دل

میروم دور از همه با دنیای خود خلوت کنم باید اخر من به این بیگانگی عادت کنم

فرود اضطراری

شرایط بسیار وخیم جفت موتور های هواپیما خرابه دارم فرود میام  اونم فرود اضطراری

فقط دیگه به یه نفر امید دارم  کمک کن تا چتر و بازکنم و بپرم !!!!!!!


شاید نباید با این هواپیما پرواز میکردم !!؟؟


۱۸ بهمن ۹۷ ، ۰۷:۳۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

مرور خاطرات

سلام به خودم و شما و بقیه

سال پیش این موقع ها درگیر  رقم زدن یه قسمت بزرگی از خاطرات  زندگی خودم بودم جامعه اسلامی در بین این همه دغدغه های کار و درس هام قسمت شد رفتم مشهد

یادش بخیر خیلی عالی بود  واقعا بهم چسبید مشهدی بود  که به قول یکی از دوستانم  با تغییر بر گشتم 

الان دوباره بچه ها رفتند خوش به حالشون انصافا هر کمکی از دستم بر می اومد برای بچه ها انجام دادم  

الان واقعا حرم لازم ام 

خیلی کارا دارم میکنم  ولی هنوز نتیجه نداده دعا کنید نتیجه بده

یادمه پارسال توی سرما تا صبح نشستم داخل گوهر شاد هوا زیر صفر درجه بود ولی من مثهئ الان خیلی حرف داشتم یادش بخیر

دنیا حرف هست واسه زدن ولی کسی رو جز امام رضا واسه درد ودل و حرف زدن لایق نمیدونم خب آقا جان قسمت کنید بییام

۰۸ بهمن ۹۷ ، ۲۳:۵۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

تکیه گاه

ای همه آرامشم از تو پریشانت نبینم
چون شب خاکستری سر در گریبانت نبینم
ای تو در چشمان من یک پنجره لبخند شادی
همچو ابر سوگوار این گونه گریانت نبینم
ای پر از شوق رهایی رفته تا اوج ستاره
در میان کوچه ها افتان و خیزانت نبینم
مرغک عاشق کجا شد شور آواز قشنگت
در قفس چون قلب خود هر لحظه نالانت نبینم
تکیه کن بر شانه ام ای شاخه نیلوفرینم
تا غم بی تکیه گاهی را به چشمانت نبینم
قصه دلتنگیت را خوب من بگذار و بگذر
گریه دریاچه ها را تا به دامانت نبینم
کاشکی قسمت کنی غمهای خود را با دل من
تا که سیل اشک را زین بیش مهمانت نبینم
تکیه کن بر شانه ام ای شاخه نیلوفرینم
تا غم بی تکیه گاهی را به چشمانت نبینم
تکیه کن بر شانه ام ای شاخه نیلوفرینم
تا غم بی تکیه گاهی را به چشمانت نبینم



مادر جان غم شما می کشد ما را آخر

۰۱ بهمن ۹۷ ، ۰۰:۵۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

متن سفارشی 1

ترم دانشگاه تازه تموم شده بود و ما به واسطه این که سال اولی بودیم و مشتاق کار مشغول انجام پروژه بودیم . چند وقتی می شد بهم ریخته بود ساکت و بی حوصله !!! برای من که رفیقش بودم خیلی سخت بود وقتی میدیدم کسی که منبع انرژی مثبت بود الان به این روز افتاده .

خیلی تلاش کردم که علت این ناخوشی روحی و متوجه بشم ولی تاثیری نداشت احساس می کردم که دیگه انگار از منم دور شده .

خیلی داشت تو خودش و اون غمی که داشت اذیتش می کرد غرق می شد اون قدری که نفسی برای نجات خودش باقی نذاشته بود روز به روز بدتر می شد و منم هر لحظه داشتم بیشتر غصشو میخوردم آخه اون تنها کسی بود که از دوران نوجوانی یادگار داشتم  آخرین بازمانده ای از زمانی که کوچکترین اتفاقات بزرگترین خوشی ها  رو برامون رقم میزد.

یاد گذشته و حقی که محمد گردنم داشت وظیفه ام و سنگین تر میکرد یاد وقتایی که پای حرف دلم می نشست یاد تابستونی که باهم رفته بودیم سر کار و ....کلی خاطرات شیرین دیگه .

 

به هیچ عنوان بروز نمی داد وقتی با خونه حرف میزد بدتر می شد تا حدودی علت بهم ریختگی محمد به درون خانوادش مربوط می شد یکبار در مورد بیماری پدررش هم سر بسته با هم حرف زده بودیم و لی مشکل خاصی نبود تنها گمشده ای که از زندگی اون برای من مجهول بود سه سال آخر منتهی به دانشگاه بود که از  ده سال آشنایی مان از هم  دور و بی خبر بودیم . نمیدونم چه کار کرده بود و چه اتفاقاتی براش رخ داده بود فقط خودش و زیاد سرزنش میکرد  انگار از یک احساس گناه رنج می برد .

 این دو روز اخیر دیگه از همه چیز بریده از خدا بریده، نماز که دیگه جای خودش، بامنم دیگه با صدای ضعیف نخ نما با اکراه زیاد حرف میزنه .

خدایا چیکار کنم برادرم ، رفیقم  داره از دست میره

در طول دعا و درخواست به یاد رفیق مشترک جفتمون افتادم که هر دوی ما اون و فراموش رده بودیم ولی اون مارو فراموش نکرده قوربونت برم امام مهربانم رضا جانم ..

مرحم زخم محمد پیدا شد. مشهد ، حرم امام رضا

یکسال باهم رفتیم مشهد یادم نمیره قرار  گذاشتیم از خادم های حرم قصه زوار و معجزه های طبیب  بی دوا رو بپرسیم و بنویسیم و برا همه بگیم چقدر کریمه اون کسی که ما عاشقشیم  معشوق باز هم سر بزنگاه رسید تا عاشق و از غم نجات بده

رفتم پیش محمد بهش گفتم : محمد اگه با اشاره و صدای ته رفته جوابم و نمیدی میخوام یه چیزی بهت بگم میشنوی داداش ؟؟؟

محمد : آره بگو

من : محمد نمیخوای با امام رضا درد و دل کنی تا سبک بشی ؟؟

محمد : نع که چی بشه

من : که بشیم یکی مثه اون پیرمرد ارمنی که وقتی اومد حرم امام خودشون واسه درمونش رفتن استقبال اگه یادت باشه کفشدار گوهر شاد گفت فرقی نداره گره ات چی باشه بارگناهت چی باشه اینا مهم نیست مهم اینه که اسمش رضاست و هیچ  کس از در خونش ناراضی بر نمیگرده .

 محمد ساکت بود و فکر میکرد. از تابلوهای سطح دانشگاه خونده بودم که قراره ببرن مشهد پیگیر که شدم فهمیدم فردا اعزامه پرسیدم از ظرفیت خالی اردو ولی دریغ از یک نفر رفتم تو راه که بودم تلفن  زنگ خورد گفتن یه نفر انصراف داده منم سریع ایم محمد و نوشتم رفتم خوابگاه نشسته بود عکس های مشهدمون و میدید گفتم بهش : مگه نمیگفتی تا دلش برامون تنگ نشه دعوتمون نمی کنه  اشک چشماشو گرفت . کفت : چرا؟؟ گفتم دلش خیلی برات تنگ شده محمد گفته بیای تا از نزدیک باهم حرف بزنید  گفت : اگه بدونه من چه کارایی کردم گفتم حالا دعوتت کرده که بری حرف بزنی و راحت بشی

ساکشو کمکش جمع کردم گفتم خوش به حالت داداش کارت دعوتت و خود امام رضا صادر کرد برو و دوباره پر انرژی شو و برگرد از خودت یادگرفتم که امام از امام رضا چیزای خوب و به درد بخور بخواید محمد اون قدر از خودت رها شو که تو بهشت امام رضا گم بشی اگه بتونی گم بشی خودتو پیدا میکنی داداش .

محمد وقتی دلت شکست در عشق معشوق غرق شدی، وقتی پر انرژی شدی واسه بقیه هم دعا کن داداش .

اون شب زود خوابش برد ولی من تا صبح بیدار بودم  خیلی خوشحال بودم و امیدوار که وقتی محمد از مشهد میاد همون محمد قبلی باشه با خدا محکم و قوی .

خدایا شکرت  که راه های زیادی برای اتصال به خودت  گذاشتی که خیلی دور نشیم ازت .

   


۱۶ دی ۹۷ ، ۲۳:۳۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

نه دی

امروز که دیگه یواش یواش داره به دیروز تبدیل میشه نه دی بود روزی که مردم  عامل اصلی دسیسه را شناختن و وارد صحنه شدند چقدر انسان هایی که بودن و واقعا

 بر حقیقت چشم بسته بودند ولی خوشبختانه مردم به خوبی و به موقع منفعت و صلاح کشور را شناخته و دست به اقدام زدند

خداروشکر نه سال از نه دی میگذره و دشمن هنوزهم دنبال دسیسه هست ولی به نظر من اگر ما آگاه تر شویم و به وظایف خود به نحو احسن عمل کنیم این مشکلات برای

کشور پیش نخواهد آمد که هیچ موفقیت هم به دست خواهیم آورد  انشالله بتوانیم به  وظایف خودمان در قبال کشور عمل کنیم

۰۹ دی ۹۷ ، ۲۳:۵۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

جمعه ها

سلام بر حضرت دوست

جمعه که میشود از صبح همه به امید فراغت و استراحت هفته ای پر مشغله با نشاط شروع به برنامه های روزمره میکنند رفته رفته که روز به زوال میرود نشاط درونی اهل نشاط هم به کاستی میرود

بعد از ظهر که فرا میرسد  ساعت ها مرتب چک میشود  که چه مدت به غروب روز باهم بودن افراد مانده است؟؟ تا کی میتوانند در پرتو مهر و آغوش محبت از با هم بودن ها لذت ببرند؟؟؟  ولی آیا مردم از غروب جمعه به چه جرمش فرار میگنند چرا اسم غروب جمعه ها گل چهره ها  را به افتاده گلی تشبیه میکند ؟؟؟؟؟ من که سر در گم شده ام جمعه جرمش چیست که از مغرب پر آرامشش میگریزند؟؟!!!

گروهی این غم زوال را به دوری  از با هم بودن ها و بی مشغلگی نسبت میدهند از محصلان که جویا شوی عصر جمعه را معنای آماده شدن برای صبح آغاز یک هفته با علم بودن را نسبت میدهند

اما اگر به من باشد که میگویم غم غروب جمعه غربت است!!!؟؟؟ غربت ؟ آری غربت مردی که عمریست روز های جمعه بعضی هامان برای تجدید عهد خود برایش ندبه میخوانیم ....


آری غربت جمعه غربت مهدی است غربت کسی که انگار منتظر تر از ماست و ما فراموش کرده ایم انگار که اگر اشک و لابه های پدرانه او نبود معلوم نبود تا به حال چه بهر سرمان آمده بود ......از دعا های پدری چون اوست که ما غروب جمعه دلمان میگیرد گمشده داریم ولی در میان گمشدن های خود گمشده اصلی را به اعماق مخفی حافظه سپرده ایم ,ولی دلمان  .....دلمان هنوز چشم های خیس به نشانه انتظار خود را  به راه پدر دلسوز دوخته است تا با حضورش طراوت را به روح و جسمش ببخشد


ولی آقای مهربان ما دلما روح ما جان ما زخمیست از گناه روی لابه به پروردگار را نداریم شما مثل گذشته واسطه شوید تا پاکیمان به جوهر وجودی چون شما به مهر حضرت تعالی برسد .........

تا پاک شویم و با اعماق وجود  نوای شیرین اللهم عجل لولیک الفرج را سر بدهبیم دعا کنید بیاید



۰۷ دی ۹۷ ، ۱۸:۲۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

حضرت حافظ

اشعار عاشقانه حافظ

زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست
پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست

نرگسش عربده جوی و لبش افسوس کنان
نیم شب دوش به بالین من آمد بنشست

سر فرا گوش من آورد به آواز حزین
گفت ای عاشق دیرینه من خوابت هست

عاشقی را که چنین باده شبگیر دهند
کافر عشق بود گر نشود باده پرست

برو ای زاهد و بر دردکشان خرده مگیر
که ندادند جز این تحفه به ما روز الست

آن چه او ریخت به پیمانه ما نوشیدیم
اگر از خمر بهشت است وگر باده مست

خنده جام می و زلف گره گیر نگار
ای بسا توبه که چون توبه حافظ بشکست

******

۳۰ آذر ۹۷ ، ۰۰:۱۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

درد و دل با خودم

سلام به خودم

آیا خوبم ؟؟

بد نیستم شکر

دلم پره ؟؟

آره دلم خیلی پره

از کجا ؟؟

از همه جا

از غربت از این که دیگه خیلیا نسبت به خیلی چیزا بی توجهن  ای داد بی داد

از لختی این سیل انسان ها از این که چرا چی شده اینجوری شده همه غم دارن غم غم غم .........

آینده  نامشخص  حال به  هم ریخته  گذشته فراموش شده 

دلم برا رفیقام میسوزه این روز ها سینه من  شده پر راز همشون میشینن کنارم میگن محمد وقت داری باهم حرف بزنیم هرکی واقعا یه دردی داره

بعضیا  رو روحیه میدی بعضیا رو آروم میکنی اکثرشونم بهشون یه حرفایی میزنم که واقعا خودم بهش عمل نمیکنم

ولی رفیقامن نمیشه بی تفاوت  باشم میشه ؟؟ من نمیتونم پرشدم دیگه از حرف

چندشب پیش به یکیشون دیگه واقعا نمیدونستم چی بگم

60درصدشونم یه درد دارن .... بی پولی

این همه مشغولیت فکری مشغولیت های خودم که هیچ کس نیس که براش بگم دلیلی هم نداره بگم  پر پر شدم 

خیلی  به راهکار های مختلف فکر میکنم حتی افرادی هم که کاری از دستشون بر میاد بلاتکلیفن

این ایام نگاه های دانشگاه روم سنگین شده همه دنبال علتن همه با طعنه حرف میزنن ولی به قول یه مرد که خیلی چیزا ازش یادگرفتم(آقاجونم) :

بابا از کنار برو و خیلی از حرفا مردما نشنیده بیگیر  منم همین کارا میکنم یدفعه هم گفتن: بابا مردونگی و لوتی صفتی و صراتی مستقیم و جای یاد نیمیدنا  باید یادبیگیری بابا مکتب مولا علی دانشگاه مردونگیه  . دم شما گرم آقا جون مولا پشت پنا دون  ایشالا همه یادگیرن

خلاصه گوشی برا حرفا ما نیس جز گوش شنوا 

با خنده روزانه و ......شبانه خودما آروم میکنم  

مرد نباید خم بشه وگرنه دیگه مرد نیس

معبدم و هم آوردم تو قلبم تا همین جا عبادت کنم

پیش ما سوختگان مسجد و میخانه یکیست

حرم و دل یکیست کعبه و بتخانه یکیست

این همه جنگ و جدل حاصل کوته نظریست

گر نظر پاک کنی کعبه و بت خانه یکیست


زمستون امسالم داره میاد نکنه یخ کنم ؟ولی ما دستمون و با نفس خودمون گرم میکنیم

شکرت حضرت عشق    ای همیشگی ترین عشق در حضور حضرت تو

اخی حالم جا اومد یکم خوبه همیشه بیام اینجا ولی اونجایی هم که میرم بعضی اینجاس

یا علی مدد



۲۸ آذر ۹۷ ، ۲۳:۱۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

سکوت و صبر

سلام بر خودم و بقیه

دلم واقعا تنگ  شده بود برا وبلاگم  شکر خدا

دوران سکوت و  صبره  میگذره سخته ولی خب میگذره

امشب فهمیدم اشتباه اومدم و باید یه حرکت دیگه بزنم

قول نمیدم ولی منتظر یه حرکت قشنگ هستم از خودم  شمام باشید حرکت جالبیه

شکر به ما چه

منتظر خاطرات  تشکیلات من دیگه داخل وبلاگ نباشید

حالا حتما همه میگید نبودیم میدونم  میگید ولی یه سری مخاطب داره واسه خودش




Hey dandelion!! Tell me what s up??


From where and whom you brought then up??


I wish you bring good new


But and  only but


 



۱۰ آذر ۹۷ ، ۲۱:۲۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

چه باید گفت ؟؟؟؟

بعضی و قت ها ادم واقعا نمیدونه داره چیکار میکنه

امروز یکم حالم جا اومد شکر خدا اعصابم اروم تر شده

نمیدونم اون موقع حادثه چقدر خدا صبورم کرده بود  فوایده تشکیلاته شکر خدا 

اون وقت وقتی میگم گنده لات .....

بگذریم 

خدایا هرچی خیره رو خودت رقم بزن

دم شما گرم

۲۲ آبان ۹۷ ، ۰۲:۰۴ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
خروشان آرام