به نام آرام بخش جان 

صبر علی تمام شده بود و دیگر توان دوری یار نبود

مرد آسمان  دیگر  زمینی نبود، چرا ک عرش رد پایش بود.

چقدر سخت است ک کسی تورا نشناسد، و سخت تر ز آن نشنیدن ها بود

همدم شب های دلش چاه شده بود، برای روز هایی ک سینه پر ز غم بود

نگاهش به در، در خیالش فاطمه بود، گمان بی طاقتی ها بی گمان از خیالش بود

دلتنگ فاطمه میشد حسن ک در خانه نبود، غصه ازکوچه می‌خورد ک چرا آن روز خانه نبود

محراب نماز شد حریم دیدارش، شایسته که را بود!!؟ اگر این چنین نبود

از او چه باید گفت ک از حب دلش، عاشق کجا بود!!؟ اگر عاشقی نبود. 

چشم یتیمان همه در پشت در نشست، شب هایی ک گذشت و آن ناشناس نبود 

..... 

خدایا توفیق شناخت مولا علی و به ما عنایت فرما 

دل های ما و نسل های آینده مارو مشتعل از عشق علی فرما 

به حق مولای کریم دست بنده هات و بگیر ک جز شما راهی ندارن