به نام آرام بخش جان 

میگن بعضی وقتا باید صبر کنی و صبر و صبر 

و این دقیقا جز پایه ثابت زندگیم شده، خب شکر خودت 

شکر ک نفس داریم، شکر ک هنوز اجازه داریم زنده بمونیم 

تو این روزگاری ک کسی به فکر کسی نیست خودت به فکر بنده هات باش ما ک از تو خیلی دور شدیم اما شما نذار به حساب بی معرفتی همون بی عقلیمون بسه

البته خودم و میگم کسی ناراحت نشه

همچی ریخته گل هم انگار نمیدونم چرا همیشه دم عید باید کلافه بشم و کارام قر و قاتی بشه انگار دلم ب هیچ کاری نمیره، اینم یه مدلشه دگ ولی خوش نمیاد شور و نشاط قبل و میخوام

خودت بهتر میدونی چطوری بندت و جمع و جور کنی دمت گرم 

 

بریم برا شاهکار ترانه، مسکن، داریوش

 

یاور همیشه مومن 

 

ای ب داد من رسیده تو روزای خودشکستن 

ای چراغ مهربونی تو شبای وحشت من 

ای تبلور حقیقت توی لحظه های تردید 

تو شب و از من گرفتی تو من و دادی ب خورشید 

اگ باشی یا نباشی برای من تکیه گاهی 

برای من ک غریبم تو رفیقی جون پناهی 

یاور همیشه مومن تو برو سفر سلامت 

غم من نخور ک دوری برای من شده عادت 

ناجی عاطفه من شعرم از تو جون گرفته 

رگ خشک بودن من از تن تو خون گرفته 

اگ مدیون تو باشم اگ از تو باشه جونم 

قدر اون لحظه نداره ک من و دادی نشونم 

وقتش شب شب سفر بود توی کوچه های وحشت 

وقتی هر سایه کسی بود واسه بردنم ب ظلمت 

وقتی هر ثانیه شب تپش حراس من بود 

وقتی زهر خنجر دوست بهترین لباس من بود 

تو با دست مهربونی به تنم مرهم کشیدی

برام از روشنی گفتی حلقه شب و دیدی 

یاور همیشه مومن تو برو سفر سلامت 

غم من نخور ک دوری برای من شده عدات 

ای طلوع اولین دوست ای رفیق آخر من 

ب سلامت سفرت خوش ای یگانه یاور من 

مقصدت هر جا ک باشه هر جای دنیا ک باشی 

اونر مرز شقایق پشت لحظه ها ک باشی 

خاطرت باشه ک قلبت سپر بلای من بود 

تنها دست تو رفیق دست بی ریای من بود 

یاور همیشه مومن تو برو سفر سلامت