به نام آرام بخش جان

 

طرف مدیر شده بود و هر روز بهتر از دیروز نقشش و بازی می‌کرد 

هرروز غرق تر میشد تو مقام و صندلی و اتاق اختصاصی

بانگ اذان که بلند میشد آستین هاش زودتر بالا می‌رفت و با اخم حاصل از غرور و لبخند حاصل از ریا سینه ستبر کرده با تمام توان میگفت الله اکبر رر

با گفتن این لحن و نمازی که با نهایت دسی بل صدا خونده میشد تمام زیر مجموعه به گفتن بد و بیرا به خودش و متاسفانه دینش می‌پرداختن

تا جایی که تنفر حاصل از مدیررررر به تنفر از دین مدیر رسید

چرا اینجوری شد؟

چرا زیر مجموعه به این روز افتاد؟

چرا زیرمجموعه باهم رحم نداشتن

چون مدیرشون و دیدن 

خداوکیلی اگه به یه مقام رسیدیم اگه مسئول دونفر هم نوع دیگه شدیم این به معنی فخر نیست، به معنی داد و بیداد سرشون نیست، به معنی بهتر بودن نیست، به والله اینا تاثیر منفی داره؛ تو مسلمونی خطا کنی به اصل پرورش تو برمیگرده و دین میره زیر سوال میره

آقا امیر المومنین اصل و معیار مدیریت و حاکمیت و تقوا و نگهداری میدونست

نگهداری و تقوا معنیش فقط موارد مد  نظر نیست تقوای اعمال و افکار و زبانه

این مورد و در این یکی دوماه زیاد دیده بودم که طرف مدیر بود و مسئولیت داشت و با رفتار منفی خودش و گرد وخاک بی مورد زیر مجموعه خودش و له می‌کرد و همه این اعمال و ریشه در دینش میدیدن

سرجدتون آبرو دین و نبرید حداقل نمی‌تونید ول کنید مدیر نشید، مسئول نشید

راس مجموعه یا مدیر تشکیلات و اداره ای موجب تحرک و یا منفعلی مجموعه میتونه باشه پس تاثیر گذار باشید

 

خب دیگه زیادی بحث جدی شدا واقعا هم موضوع جدیه

یه شعر بزنیم برای لطافت فضا

 

 

روبروی من و چشمات انتظار یه چراغه

زیر سقفی که نجیبه فرصت بوسه چه داغه

آینه های مهربونی

تو به تو تا بی نهایت

شونه هامون جای قضه

سرامون گرم رفاقت

کاشکی چشمات مال من بود

با یه رنگ عاشقونه

بغضمو بغل بگیری 

با یه چشمک ، یه بهونه

کاشکی چشمات مال من بود

کاشکی چشمات مال من بود

 

روبه روی من و چشمات 

اتفاقی پا به ماهه

چشمای تو سهم عشقه

چشمایی که سر پناهه

بوی عطر پیرهن تو

برد هوش از عطر شب بو

به نگاه تو حسود

چشمای قشنگ آهو

کاشکی چشمات مال من بود

با یه رنگ عاشقونه

بغضمو بغل بگیری 

با یه چشمک ، یه بهونه

کاشکی چشمات مال من بود

کاشکی چشمات مال من بود

 

سمت و سوی وسعت تو 

سمت و سوی آسمونه

حرف بارون با تنت نیست

حرف تو رنگین کمونه

داشتن تو یه قراره

بین قلب من و دریا

شور شعر و شوق شعری

دیدنت وقت تماشا 

کاشکی چشمات مال من بود

با یه رنگ عاشقونه

بغضمو بغل بگیری 

با یه چشمک ، یه بهونه

کاشکی چشمات مال من بود

کاشکی چشمات مال من بود