به نام آرام بخش جان

وقتی تو این زمون خاص با این همه دست انداز و بالا پایین، غم وشادی و... به اطرافت نگاه میکنی میبینی فقط یه نفر و داری که میتونی باهاش حرف بزنی

یه نفر که شنونده حرف هاست، بخشنده خطاهاست و تو رو باهامون خطاهایی که داری و خوب و بدت دوست داره

خدا اونقدر دوست داره که هزاران بار توی روز هزاران خطر و ازت دور میکنه اونقدر دوست داره که دلت که میگیره فقط خودش آرومت میکنه

خلاصه الانم که ماه خودش و آورده تا به بنده هاش بگه یه ماه و برات گذاشتم همه نفس هاتم مناجات باشه و همه قدم هات عبادت

قربون مرام و بزرگیت بشم خدا

دلسوز همیشگی فقط شمایی

نعمت مهربونیت و ازما نگیر ما خیلی تنهاییم

دستمون و ول نکن

سپاس از این همه بزرگی

الهی و ربی من لی غیرک

 

 

دلسوز من باش 

به جز سقف شونت کجا سر بذارم تو دلسوز من باش
به جایی رسیدم که راهی ندارم تو دلسوز من باش
چراغه کدوم شب تن سر پناهمه کدوم خونه ای تو
عزیزه دلِ من هوادار بُغض کدوم شونه ای تو
برم سمت کی جز تو که از بد عشق دلت پیش من نیست
اُمیدم به غیر از تو که باشه کارم مداوا شدن نیست
به این دلخوشم کُن که قلبت قراره به من رو بیاره
کجا گریه هامو ببارم تو شهری که دریا نداره

دلم مثلِ حالم پَریشونه امشب تو دلسوز من باش
که از هر طرف غم فراوونه امشب تو دلسوز من باش
رو سینت بذاری سر بی قرار و تو دلسوز من باش
که طاقت ندارم بد روزگار و تو دلسوز من باش
برم سمت کی جز تو که از بد عشق دلت پیش من نیست
اُمیدم به غیر از تو که باشه کارم مداوا شدن نیست
به این دلخوشم کُن که قلبت قراره به من رو بیاره
کجا گریه هامو ببارم تو شهری که دریا نداره