به نام آرام بخش جان
وقتی وارد نجف میشی یه احساسی داری احساسی شبیه به آرامش، احساسی که قله به کوه داره در اوج و استوار، با تمام وجود میتوان احساس پدری مولا علی نسبت به مارو حس کرد، نجف فقط مولا را پدر صدا میزدم، پدری که نفسش حق بود و هست، دلتنگی هاش و میشد از حال پیچیده در حرم حس کنی
احوالی که فقط چاه بروز اون و دیده بود و فاطمه زهرا
پدر های ما و خود ما از وقتی زمین خوردن اسم مردی و بردن که کوه بود برای دوستان و خانواده، خشمگین بود برای بدخواه، عاشق بود و جان داد برای عشق
اسمی که ما و پدرامون بردیم اسم مولا امیرالمؤمنین علیه السلام بود
اسمی که گفتن زمین خورده را بلند میکنه
به قول آقاجون :بابا دست و بزار زمین و بگو یاعلی
یادمه از سختی های اوضاع جاد سخت دست و پام بسته شده بود
آقاجون گفت بابا برا هرچی ناراحتی بسپار به مولا علی یه دخیل ببندی حل میشه
پدر ها سنگ صبوری و از امیرالمؤمنین به ارث بردن
عاشقی و از علی مشق کردن و در مردانگی مقلد علی شدن
ما پدرانی از این رنگ داریم با هر شکل از تفکر و رفتار های خاص و حساسیت های دلسوزانه
پدریعنی بزرگ ترین اسطوره، بمب روحیه، غرور و شهامت،
و پدر یعنی عشق ترین عشق
در پایان خدایا ظهور منجی و پدر و ولی نعمت ما را نزدیک فرما
تن های خسته پدر هامون سلامت بدار
توفیق خدمت و رضایت مندی والدین و به ما عطا کن
یاعلی مدد