به نام آرام بخش جان 

 

یه وقتایی از بعضی کارهای خودش آدم عصبی میشه که چرا آخه اینجوری میکنی ولی خب اگه آدم میتونست عاقبت و ببینه و حکمت خدارو در نظر بگیره بهتر میتونست رفتار و عمل کنه خب اینم به نوعی یه ویژگی برای ما به حساب میاد

چن وقت نبود که امین یه متنی برام خوند عنوانش این بود (شاید آخرین باری که از دوستانت جدا میشوی و میحگخندی ندانی آخرین بار است آنها رامیبینی)

یادمه درجا بش گفتم پس ممد بیخیال همچی باید بود و  از لحظه های کنار هم بدون چون و چرا و حرف بیخود  استفاده کرد

الان چن روزه از اون حرف گذشته و از یکی از دوستان که یادم نیست آخرین بار کی جمع بودیم و فوتبال زدیم کی بود خبر رسیدد

خبری که کاش نمی‌رسید بازم خداروشکر که زنده موند ولی واقعا ناراحت روحیه اشم، تصادف کرده و رفیقش کنارش جون داده خودشم بیمارستان

وقتی بازی میکردیم تو بچگی همیشه هم تیمی بودیم به ندرت روبرو هم بازی میکردیم 

باید وایسی رفیق تو میتونی و خوب میشی، خدایا کمکش کن وایسه کمکش کن فراموش کنه و..... 

کاش میشد از اتفاق، رفتار، آینده از خیلی چیزا خبر دار بود و جلوش و گرفت 

بازم شکر بازم شکر

خدایا نهان و آشکار همه در دست شماست میدونم هوامون و دارید ولی کسی و جز شما نداریم

و اما مردی برای تمام فصول داریوش و شعری برای شناخت 

عشق 

عشق به شکل پرواز پرنده ست
عشق خواب یک آهوی رمنده ست
من زائری تشنه زیر بارون
عشق چشمه آبی اما کشندست
من میمرم از این آب مسموم
اما اونکه مرده عشق از تا قیامت هر لحظه زندست
من میمیرم از این آب مسموم
مرگ عاشق عین بودن اوج پرواز یه پرنده ست
تو که معنای عشقی به من معنا بده ای یار
دروغ این صدا را به گور قصه ها بسپار
صدا کن اسممو از عمق شب از نقب دیوار
برای زنده بودن دلیل آخرینم باش
منم من بذر فریاد خاک خوب سرزمینم باش
طلوع صادق عصیان من بیداریم باش
عشق گذشتن از مرز وجوده
مرگ آغاز راه قصه بوده
من راهی شدم نگو که زوده
اون کسی که سرسپرده مثل ما عاشق نبوده
من راهی شدم نگو که زوده
اما اونکه عاشقونه جون سپرده هرگز نمرده...

 

 اینم باشه تقدیم کسایی که بهشون مدیونم شهدا، به خصوص گمنام با مرام و رفیق بی منت

الهی راضیم به رضای شما 

یا حق