به نام خداوند امیر آفرین 

برای از شما نوشتن اینجا هوا کم است برای توصیف امیر المومنین و غم هایش زبان قاصر است ولی دلم با نوشتن از علی آرام می‌گیرد

حرف از مظلومیت که میام می آید دل ها به کربلا میروم ولی به الله کربلا از مظلومیت علی بود 

پیامبر گفت :علی جان از خوف جهالت خلق نمیتوانم فضیلت تورا بگویم

اما آنقدری هم که گفتید جانان کسی قدر ندانست 

اما میخواهم از مظلومیت علی بنویسم از کجا شروع کنم از کدام لحظه باید گفت ولی مظلومیت علی بعد از غدیر شروع شد 

دست هایی که دست مبارک را به نشانه بیعت فشرده شد همان جابود که مولا از بعد پیامبر تنها شد نفاق را می‌دید و....

مرد که خانه نشین شود خودش درد است و باید از درد خانه نشینی مولایمان فهمید که چرا شب ها سر در چاه می‌گریست 

تمام دلخوشی اش فاطمه بود تنها نگاه به فاطمه درد های مولا را مرحم بود و کوچه مرحم درد علی را با خود برد دیگر نگاه فاطمه جانش نبود که هتک حرمت های خلق منافق را بر جان مولا مرحم سازد و علی بعداز کفو واحدش دیگر آرام نداشت بمیرم برایتان آقای من 

برای امیر مؤمنان همین را بس که یتیم نوازی می‌کرد و از یتیمان هم لعن بر علی را میشنید انسان هرچه پر بار تر باشد درد هایش بیشتر است جهالت و ناعدلی و نفاق بزرگترین درد مولا بود

بعد از کوچه مولایم این روز هارا میدید روز های مظلومیت اهل بیتش روز اسیری روز زخم دین روز ظلم این ها درد های مولایم علی بود و مظلومیت تنهایی او هیچ کس نبود بار غم دوش مرد تنهای خدا را بر دوش کشد آخر دیگر فاطمه نبود 

دست خودم نیست زبانم سمت کوچه می‌رود  آخر فقط او درد آشنای حیدر است

امشب همه ما یتیم می‌شویم و ماهم درد مولا را نخواهیم فهمید 

شاید آن شب های تنهایی برای ما می‌گریست برای امتش پدر همیشه هوای فرزندانش را دارد....... 

التماس دعا 

یا علی مدد