حرف دل

میروم دور از همه با دنیای خود خلوت کنم باید اخر من به این بیگانگی عادت کنم

۱۷ مطلب با موضوع «شعر و هنر» ثبت شده است

همینطورانه

خدایا به خاطر تمام مهربانی هایتان ممنون

گاهی وقتا به این فکر میکنم که  اگه شما نبودید ما باید با کی حرف میزدیم با کی در دل میکردیم و........  واقعا شکرتون

 

خب این روز ها کمر بسته به کارم خودم برای یه نقل و انتقال اونم بعر از 11 سال اماده میکنم انشالله که بقیه کارها هم حل بشه

 

محمد امین و بعد از دو ماه تازه امروز دیدم  واقعا دلم حواشو کرده بود با همه تفاسیرش

 

گاهی وقتا فقط باید ............................فقطه فقط

 

خب خیلی وقته شعر ننوشتیم

 

 

 

یاعلی مدد

 

۲۳ مرداد ۹۸ ، ۰۱:۲۴ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

شعر شبانه

سلام و درود 


زمین فراخ و دشت و کوه سجاده  ما 

روح دل شادشود از غم پر باده  ما


بوی یاری بفرستاد به صحرا دل ما 

سوته دل ریخت به لعلم قدح تازه ما


راوی آورد خبرم را به دیباچه یار 

که سجودش بکشد هق هق و هر ناله ما


من به نازم که به این یار به هر مجلس ما 

روشنایست نگهش بین ره ظلمانی پر ضاله ما


..............    ..................... .....   ............................


شب باشه امتحان باشه خستگی باشه ولی خب خوابی نباشه !!!!

شبم بخیر 

خدایا شکرتون

خدایا فردا یه نگاه با برکت به همه بنده هاتون  بنداز ید

یاعلی از تو مدد




۲۵ فروردين ۹۸ ، ۰۳:۲۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

هفته ای که گذشت

سلام ودرود


هفته ای که گذشت با تمام فراز و نشیب هایش در مجموع خوب بود


ولی انگار این آخر هفته باید با یه سر ما خوردگی سنگین دست و پنجه نرم کنم الان حال و روزم زیاد خوب نیست


امید به خدا خوب میشم باید خوب بشم چون کار خیلی دارم


خدارو شکر


خیلی وقت هم هست که شعر ننوشتم یا حتی شعر های من در آوردی هم نگفتم  دو ماهی هست که تمام نوشتارم به موتون طولانی ختم میشه

تشکیلاتی هم ننوشتم جزوم رو هم در حالت 70 % ولش کردم ماشالا مگه مشقولیات دانشگاه میزاره


..................

.........

....................!!!!!!



تو را من زهر شیرین خوانم ای عشق،
که نامی خوش‌تر از اینت ندانم.
وگر – هر لحظه – رنگی تازه گیری،
به غیر از زهر شیرینت نخوانم.

تو زهری، زهر گرم سینه‌سوزی،
تو شیرینی، که شور هستی از توست.
شراب جام خورشیدی، که جان را
نشاط از تو، غم از تو، مستی از توست.

بسی گفتند: – «دل از عشق برگیر!
که: نیرنگ است و افسون است و جادوست!»
ولی ما دل به او بستیم و دیدیم
که او زهر است، اما … نوشداروست!

چه غم دارم که این زهر تب‌آلود،
تنم را در جدایی می‌گدازد
از آن شادم که در هنگامه‌ی درد،
غمی شیرین دلم را می‌نوازد.

اگر مرگم به نامردی نگیرد:
مرا مهر تو در دل جاودانی‌ست.
وگر عمرم به ناکامی سرآید؛
تو را دارم که مرگم زندگانی‌ست.

....................................................


فریدون مشیری  شاعری جالب و جلب ودلنشین


خب دوباره جمعه شد وقت دلتنگی برای عزیزی بی همتا رفیقی مهربان امامی صبور


اللهم عجل لولیک الفرج



یاعلی مدد


۱۰ اسفند ۹۷ ، ۰۱:۴۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

تکیه گاه

ای همه آرامشم از تو پریشانت نبینم
چون شب خاکستری سر در گریبانت نبینم
ای تو در چشمان من یک پنجره لبخند شادی
همچو ابر سوگوار این گونه گریانت نبینم
ای پر از شوق رهایی رفته تا اوج ستاره
در میان کوچه ها افتان و خیزانت نبینم
مرغک عاشق کجا شد شور آواز قشنگت
در قفس چون قلب خود هر لحظه نالانت نبینم
تکیه کن بر شانه ام ای شاخه نیلوفرینم
تا غم بی تکیه گاهی را به چشمانت نبینم
قصه دلتنگیت را خوب من بگذار و بگذر
گریه دریاچه ها را تا به دامانت نبینم
کاشکی قسمت کنی غمهای خود را با دل من
تا که سیل اشک را زین بیش مهمانت نبینم
تکیه کن بر شانه ام ای شاخه نیلوفرینم
تا غم بی تکیه گاهی را به چشمانت نبینم
تکیه کن بر شانه ام ای شاخه نیلوفرینم
تا غم بی تکیه گاهی را به چشمانت نبینم



مادر جان غم شما می کشد ما را آخر

۰۱ بهمن ۹۷ ، ۰۰:۵۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

حضرت حافظ

اشعار عاشقانه حافظ

زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست
پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست

نرگسش عربده جوی و لبش افسوس کنان
نیم شب دوش به بالین من آمد بنشست

سر فرا گوش من آورد به آواز حزین
گفت ای عاشق دیرینه من خوابت هست

عاشقی را که چنین باده شبگیر دهند
کافر عشق بود گر نشود باده پرست

برو ای زاهد و بر دردکشان خرده مگیر
که ندادند جز این تحفه به ما روز الست

آن چه او ریخت به پیمانه ما نوشیدیم
اگر از خمر بهشت است وگر باده مست

خنده جام می و زلف گره گیر نگار
ای بسا توبه که چون توبه حافظ بشکست

******

۳۰ آذر ۹۷ ، ۰۰:۱۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

عشق خدایی

از خدا گم شده‏‌ایم او به جستجوست‏

چون ما نیازمند و گرفتار آرزوست‏

گاهى به‏ برگ لاله نویسد پیام خویش‏

گاهى درون سینه مرغان به‏ هاى و هوست‏

در نرگس آرمید که ببیند جمال ما

چندان کرشمه دان که نگاهش به ‏گفتگوست‏

آهى سحرگهى که زند در فراق ما

بیرون و اندرون، زبر و زیر و چارسوست‏

هنگامه بست از پى دیدار خاکئى‏

نظاره را بهانه تماشاى رنگ و بوست‏

پنهان به‏ ذره ذره و ناآشنا هنوز

پیدا چو ماهتاب و به ‏آغوش کاخ و کوست‏

در خاکدان ما گهر زندگى گم است‏

این گوهرى که گم شده مائیم یا که اوست؟

۰۴ مرداد ۹۷ ، ۰۰:۱۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

دلتنگی

این دل دیوونه رسوای من 

بسته زنجیری به دست و پایه من


رنج عالم را کشیدم روز و شب

اه از این روز و از این شب های من


بس که این دل  نالد از رنج زمان 

خط بطلانی زند بر عشق من 


بشنو ای یارب صدای این دلم

رنگ خوش رنگی بزن بر حال من


۳۰ تیر ۹۷ ، ۱۹:۲۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام