حرف دل

میروم دور از همه با دنیای خود خلوت کنم باید اخر من به این بیگانگی عادت کنم

۵ مطلب در شهریور ۱۴۰۰ ثبت شده است

شبانانه

به نام آرام بخش جان

 

وقتی از روزگار انتظارت و بالا میبری یعنی داری از وضعیت امروز خودت ناراضی میشی، یعنی دیگه به این که هستی و این که داری راضی نمیشی

در برخورد با دیگران هم همینطوره بیشتر ناراحتی ها و کدورت ها از اینجا. میاد که خودت و بیشتر ازبقیه میدونی و با یه تلنگر میرنجی ولی انتظار خودت و از دیگران کمتر کن، هرچی هستی برای خودت باش،سعی کن باعث رنجش دیگران نباشی و خیلی زود از رفتار ها ناراحت نشی چون اگه این حالت پیش بیاد بدون کلی زمان از دست دادی و هیچی به هیچی

اما از این نکته که بگذری، یه دنیا حرف نگفته برات میاد وسط حرف هایی که فقط گوش خودت برای شنیدنش حاضره و شاید شنیدنش برای دیگران خو‌ش آیند نباشه.  راسی با اینجور حرف ها باید چیکار کرد!!؟؟

اینارو باید کجا نگهداشت؟ یا کجا ریخت که اگه باعث آرامشت شدن بتونی ازبرشون کنی یا اگه باعث ناراحتی اند بریزیشون دور و اصلا بهش فکر نکنی!؟

 جوابش با شما، من جوابی براشون پیدا نکردم و هنوز از ترکیب هردو بهره می برم 

دنیا خیلی بی وفا تر از این حرف هاست که  بهش دلخوش بود، دلخوش بودن به این دنیای پر دغدغه امروز یعنی فرو رفتن در گرداب افکار زخمی آن هم زخمی که روز به روز ممکنه کاری تر بشه، پس بهتره زیاد دلخوش بهش نباشیم

با نشاط باشیم، کار کنیم، مفید باشیم ولی دلبسته و شیفته نباشیم خلاصه دور از جون بقیه  خودم و میگم آماده باشیم برای رفتن اگه نوبتمون شده راحت بریم با یه لبخند با یه رضایت و آرامش

تمام

اللهم عجل لولیک الفرج 

۲۶ شهریور ۰۰ ، ۰۲:۲۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

یخ زدم

به نام آرام بخش جان

ساده بود دل کندن از اون همه خاطره برات

الان خوبی بی من خوش میگذره آروم شبات

 

توی دست های من گل نبود پوچ شد

شیرین بود خنده هات زندگیم دود شد

 

گیر کردم تو شبی که گفتی باید جدا شیم

چشامو وا میکنم میبندم پیشم شاید تو باشی

 

قرار بود این موقع باشیم کجا ببین حالا کجاشیم

 

گیر کردم تو شبی که گفتی باید جدا شیم

چشامو وا میکنم میبندم پیشم شاید تو باشی

 

قرار بود این موقع باشیم کجا ببین حالا کجاشیم

 

اتفاقی یه روز رد شدم از اون خیابون

دیدمت یخ زدم چه پیر شدیم ما هر دوتامون

 

ساده بودم برات زندگیم سخت شد

گریه کردم که تو زندگیت تلخ شد

 

گیر کردم تو شبی که گفتی باید جدا شیم

چشامو وا میکنم میبندم پیشم شاید تو باشی

 

قرار بود این موقع باشیم کجا ببین حالا کجاشیم

 

گیر کردم تو شبی که گفتی باید جدا شیم

چشامو وا میکنم میبندم پیشم شاید تو باشی

 

قرار بود این موقع باشیم کجا ببین حالا کجاشیم

 

۱۷ شهریور ۰۰ ، ۲۰:۲۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

هم نفس

به نام آرام بخش جان

 

هم نفس

اگه حتی بین ما،فاصله یک نفسه ،نفس منو بگیر

 

 

برای یکی شدن،اگه مرگ من بسه ،نفس منو بگیر

 

 

ای تو هم سقف عزیز،ای تو هم گریه من ،گریه هم فاصله بود

 

 

گریه آخر ما ،آخربازی عشق،ختم این قائله بود

 

 

حدس گر گرفتنت،در تنور هر نفس ، غم نه، اما کم که نیست

 

 

هم شب تازه تو،ترکش پر تیر عشق،سنگ سنگر هم که نیست

 

 

خوب دیروز و هنوز ،طرحی از من بر صلیب،روی تن پوشت بدوز

 

 

وقت عریانی عشق،با همین طرح حقیر،در حریق تن بسوز

 

 

پلک تو فاصله،دست و کاغذ و غزل،من و عاشقانه بود

 

 

رستن از پیله خواب ، ای کلید قفل شعر،خواب شاعرانه بود

 

 

اگه حتی بین ما ،فاصله یک نفسه،نفس منو بگیر

 

 

برای یکی شدن ، اگه مرگ من بسه ،نفس منو بگیر

 

 

از ته چاه سکوت ،تا بلندای صدا،یار ما بودی عزیز

 

 

در تمام طول راه ، با من عاشق ترین ، هم صدا بودی عزیز

 

 

حدس رو گردان شدن ، از منو از راه ما،باور بی یاوری

 

روز انکار نفس،روز میلاد تو بود،مرگ این خوش باوری

 

 

تو بگو غیبت دست ،غیبت هر چه نفس ،بین ما فاصله ن یست

 

 

غیبت آخر تو،کوچ مرغان صدا ، ختم این قائله

۱۶ شهریور ۰۰ ، ۰۰:۳۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

لحظه

به نام آرام بخش جان

چقدر روز ها سریع سپری می‌شوند و تو میمانی و لحظه های رفته

چشم بر هم زدنی به جایی میرسی که هیچ چیز نیست جز تو و تار موی سپید

قدر لحظه را داشتن این نیست که خودت را برای لحظه ها بکشی این است که از لحظه ها لذت ببر

تا به این لحظه هنوز زمان هایی که در برهه هایی قدر دونستم و فقط داخلش لذت بردم از زندگی هنوز به یادم هست و هنوز برایم قشنگ ترین لحظه هاست

زیباترین زمان وقتی است که جلوی آینه از چین چروک  صورت و گرد نشسته بر مو راضی باشی و تمام روز های لذت بخش برایت تداعی شود و خوش به حال کسی که تمام زندگی اش را زندگی کند

زندگی را زندگی کنیم با عشق با مهربانی با کمک کردن 

 

 پل.... 

 

برای خواب معصومانه ی عشق

کمک کن بستری از گل بسازیم

برای کوچ شب هنگام وحشت

کمک کن با تن هم پل بسازیم

کمک کن سایه بونی از ترانه

برای خواب ابریشم بسازیم

کمک کن با کلام عاشقانه

برای زخم شب مرهم بسازیم

بذار قسمت کنیم تنهاییمونو

میون سفره ی شب تو با من

بذار بین من و تو دستای ما

پلی باشه واسه از خود گذشتن...

 

به قلم ایرج جنتی

 

 

اللهم عجل لولیک الفرج

یاعلی مدد

۱۴ شهریور ۰۰ ، ۰۱:۱۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

از تو نوشتن

به نام آرام بخش جان 

 

اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است

دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است!

اکسیر من! نه این که مرا شعرِ تازه نیست

من از تو می نویسم و این کیمیا کم است

سرشارم از خیال ولی این کفاف نیست

در شعرِ من حقیقت یک ماجرا کم است

تا این غزل شبیهِ غزل های من شود

چیزی شبیه عطر حضورِ شما کم است

گاهی تو را کنارِ خود احساس می کنم

اما چقدر دل خوشی خواب ها کم است

خونِ هر آن غزل که نگفتم به پای توست

آیا هنوز آمدنت را  بها کم است!

 

۰۳ شهریور ۰۰ ، ۰۰:۵۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام