حرف دل

میروم دور از همه با دنیای خود خلوت کنم باید اخر من به این بیگانگی عادت کنم

احوال غریب اما آشنا 2

به نام آرام بخش جان 

دومین قسمت از خاطرات اربعین 98

 

دیر رسیدیم و عدم هماهنگی مارو دیر رسوند به مرز و شب رسیدیم خسته از یک پیاده روی 3 ساعته حدود 10 کیلومتر توی طوفان شن و ماسه عراق الم کاروان بر دوشم بود و الان که نشستم جاش روی شونه هام درد میکنه 

 

فدای سر حضرت رقیه 

خوبه که پیرهن سیاه نپوشیدم الان همه بچه ها باخاک یکی شدن یا طوق شوره پیرهن مشکی هاشون و خراب کرده 

معجزه دلواپس پیرمرد های کاروانم دو ساعته رسیدیم و خبری از اون ها نیست کربلاست ولی هادی از دستش در رفته محمد امین میگه خوش حالم که هادی کم آورده و تمام حرفاش فقط حرف شده ولی نه انصافا اولش چرا ولی بعد به خودم گفتم اینجا کربلاست و کدورت و ریختم دور 

اون موقع که هرکی بش یه غر میزد و بد بیراه میگفت فقط یه نفر رفت جلوش کنارش امشب به لطف امام حسین بعد از نزدیک یکسال دوباره مثل دوتارفیق کنارش نشستم و درد و دلش و برام گفت : خالی شد بش گفتم برام شدی هادی خلیلی دوسه سال قبل نه من فکر میکردم باهاش صاف بشم نه خودش فکر می‌کرد یه روزی بیاد که دوباره فقط من و خودش کنار هم درد و دل کنیم

بگذریم نمیدونم اینجا کجاست ولی همه اونقدر خستن که کنار خیابون خوابیدن

کاش پیرمرد های جامونده برسن امین خوابیده تخت ولی خب مام مثل همیشه 

نفر آخر خوابیم 

خدایا شکرت شکرت که پام به عراق رسید شکرت 

خدایا توفیق بده حرم آقا رو ببینم توانم بده که تا جایی که هست از سفرم استفاده کنم 

خدایا میترسم از مریض شدن و جاموندن میترسم از بچه بازی در آوردن و درک نکردن 

خدایا دسته جمع اومدیم هر کسی با یه نیت و مهم که فقط خودت میدونی توی این راه نیت هامون و به خودت میسباریم 

لاحول ولا قوت الا بالله 

21مهرماه98

 

هنوزم که تک تک برگ های دفترچه  و میخونم بوی احوال مسیر به مشامم میرسه ولی گناه و سوء نیت در اعمال نعمت و از آدم میگیره

گرفت، نعمت خیلی چیز ها در دستمون نیست 

اللهم اغفرلی الذنوب التی تغییر النعم

یاحق 

۱۵ مهر ۹۹ ، ۰۱:۲۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

احوال غریب اما آشنا1

به نام آرام بخش جان 

چهار روز مانده تا اربعین دلم خراب است اوضاع دل داغونه حال و هوای سال پیش کجا امسال کجا 

چقدر دویدم تا قسمتم شد تا دقیقه نود روز آخر پاسم رسید ولی میدونستم دعوتم میکنی

سال پیش عالی بود امسال نه حرم بود آقام حسین بود. پیاده نجف کربلا بود

نیستن روز های خوبم عشق هست ولی احوال احوال غریب 

شاعر می‌فرماید 

اگر عشق باشد گناهی الهی سراپا گناهم 

سراپا گناه 

الهیییییی

ما از ره عشق بدین راه گمرهیم 

مجنون نبودیم و به اختیار گمرهیم 

دام بلا شد طره یار در خم أبرویمان

ره تار گم کرده ایم و بی نشان از دیارمان

رویمان از گناه سیاه شد الهی خودکرده را خود بسوزان الهی 

نشان ده ره کعبه عاشقان را به مجنون گم کرده راهی الهی

الهیییی

 

از احوال اربعین نوشتن تک تک خاطره و عطر حسین (ع) 

قدم به قدم حال خوش گام به گام عشق و چه حال خوشیست 

تک تک قدم ها ثواب تک تک قدم ها نیت، سعی کردم به یاد همه باشم 

به جای سوغات قدم برمی‌داشتم براشون یادم نیست چن قدم به خودم رسید 

مارا یک چشمه از جمال حرم نجف بس 

خیلی دوستدارم از راه بگم از درد ودل ها از دست نوشته هایی که جرعت خواندنش را نداشتم تا همین چند وقت قبل 

چهار شب دیگر تا اربعین مانده هر شب یک تکه از مسیر به یاد احوال سال پیش 

به یاد عاشقانه های بی بهانه به یاد مولایم حسین 

الاسلام علی السلطان عشق 

یاحق 

 

 

۱۴ مهر ۹۹ ، ۰۱:۳۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

کوی جان

به نام آرام بخش جان 

 

تا دامن از من کشیدی ای سر و سیمین تن من

هر شب ز خونابه دل پر گل بود دامن من

جانا رخم زرد خواهی جانم پر از درد خواهی

دانم چه ها کرد خواهی ای شعله با خرمن من

بنشین چو گل درکنارم تا بشکفد گل ز خارم

ای روی تو لاله زارم وی موی تو سوسن من

ای جان و دل مسکن تو خون گریم از رفتن تو

دست من و دامن تو اشک غم و دامن من

من کیستم بی نوایی با درد و غم آشنایی

هر لحظه گردد بلایی چون سایه پیرامن من

قسمت اگر زهر اگر مل بالین اگر خار اگر گل

غمگین نباشم که باشد کوی رضا مسکن من

گر باد صرصر غباری انگیزد از هر کناری

گرد کدورت نگیرد آیینهٔ روشن من

تا عشق و رندیست کیشم یکسان بود نوش و نیشم

من دشمن جان خویشم گر او بود دشمن من

ملک جهان تنگنایی با عرصه همت ما

خلد برین خار زاری با ساحت گلشن من

پیرایه خاک و آبم روشنگر آفتابم

گنجم ولی در خرابم ویرانه من تن من

ای گریه دل را صفا ده رنگی به رخسار ما ده

خاکم به باد فنا ده ای سیل بنیان کن من

وی مرغ شب همرهی کن زاری به حال رهی کن

تا بردلم رحمت آرد صیاد صید افکن من

 

دلم تنگ حرم شده رضا جان 

حرم لازمم میدونی که 

قسمتم کن کارم حل بشه و بیام که دل تنگم.. 

والسلام 

یا حق 

۰۹ مهر ۹۹ ، ۰۰:۲۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

مدیون

به نام آرام بخش جان 

خیلی غیر منتظره یه تلنگر محکم بهم زد تلنگری که شاید خیلی وقت بود بهش نیاز داشتم گفت تو مدیونی غیر مستقیم گفت ولی من حرفش و گرفتم انجام ندادم اونچه که باید انجام می‌دادم ولی خب اون موانع جلو راهم و خبر نداشت فقط گفت نه شما دینتتون و درست انجام ندادید آره انجام ندادم الان مدیونم به خیلیا به خدا به خودم و......

ولی فقط خودم و اون بالاسری میدونیم که چی شد که ورق برگشت 

الان جا برا جبران هست تا آخر کار اگه آخر کار فردا نباشه 

 

دلم روزه سکوت میخواد وقتی حرف زدن با دیگران حرف میاره اونم وقتی ته حرف ندونی چی داری میگی و طرف مقابل هم حرف تو رو نفهمه سکوت واقعا عالیه اینجور موقع ها

همیشه خدا هست در این شکی نیست و وقتی نعوذبالله گم میشه که ما خودمون گیرکنیم وقتایی که دور خودت میچرخی و همه چیز گل هم شده و لحظه لحظه هم عرصه رو به خودمون تنگ تر میکنیم اون موقع خدا نیست،

من دارم اشتباه میکنم ولی میگم خدانیست وقتی یه روز ازش بگذره میبینی وای بود، من نبودم

خب بروم یکم برای درد و دل کسی گوش نکنه (حالا همه بیشتر گوش میکنن)

خدایا هر عیبی هست از منه شما همه خوبی 

شما سراپا بخشش سراپا لطف سراپا امید

خدایا سایه لطف شما هست که هنوز زنده ام برای جبران برای گرفتن از دست رفته ها برای آرزو ها 

خدایا راه و شما نشون بده شما بگو

ما چشممون اون چیزی که شما می‌بینید و نمیبینه و ذهنمون اون چیز که شما حکمت میدونید و آگاهی نداره 

پس خودتون به لطف و مرحمت هوامون و داشته باشید

الهنا و ربنا من لنا غیرک 

یاحق

۰۷ مهر ۹۹ ، ۰۰:۵۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

گذر از آخرین ها

به نام آرام بخش جان 

 

یه وقتایی از بعضی کارهای خودش آدم عصبی میشه که چرا آخه اینجوری میکنی ولی خب اگه آدم میتونست عاقبت و ببینه و حکمت خدارو در نظر بگیره بهتر میتونست رفتار و عمل کنه خب اینم به نوعی یه ویژگی برای ما به حساب میاد

چن وقت نبود که امین یه متنی برام خوند عنوانش این بود (شاید آخرین باری که از دوستانت جدا میشوی و میحگخندی ندانی آخرین بار است آنها رامیبینی)

یادمه درجا بش گفتم پس ممد بیخیال همچی باید بود و  از لحظه های کنار هم بدون چون و چرا و حرف بیخود  استفاده کرد

الان چن روزه از اون حرف گذشته و از یکی از دوستان که یادم نیست آخرین بار کی جمع بودیم و فوتبال زدیم کی بود خبر رسیدد

خبری که کاش نمی‌رسید بازم خداروشکر که زنده موند ولی واقعا ناراحت روحیه اشم، تصادف کرده و رفیقش کنارش جون داده خودشم بیمارستان

وقتی بازی میکردیم تو بچگی همیشه هم تیمی بودیم به ندرت روبرو هم بازی میکردیم 

باید وایسی رفیق تو میتونی و خوب میشی، خدایا کمکش کن وایسه کمکش کن فراموش کنه و..... 

کاش میشد از اتفاق، رفتار، آینده از خیلی چیزا خبر دار بود و جلوش و گرفت 

بازم شکر بازم شکر

خدایا نهان و آشکار همه در دست شماست میدونم هوامون و دارید ولی کسی و جز شما نداریم

و اما مردی برای تمام فصول داریوش و شعری برای شناخت 

عشق 

عشق به شکل پرواز پرنده ست
عشق خواب یک آهوی رمنده ست
من زائری تشنه زیر بارون
عشق چشمه آبی اما کشندست
من میمرم از این آب مسموم
اما اونکه مرده عشق از تا قیامت هر لحظه زندست
من میمیرم از این آب مسموم
مرگ عاشق عین بودن اوج پرواز یه پرنده ست
تو که معنای عشقی به من معنا بده ای یار
دروغ این صدا را به گور قصه ها بسپار
صدا کن اسممو از عمق شب از نقب دیوار
برای زنده بودن دلیل آخرینم باش
منم من بذر فریاد خاک خوب سرزمینم باش
طلوع صادق عصیان من بیداریم باش
عشق گذشتن از مرز وجوده
مرگ آغاز راه قصه بوده
من راهی شدم نگو که زوده
اون کسی که سرسپرده مثل ما عاشق نبوده
من راهی شدم نگو که زوده
اما اونکه عاشقونه جون سپرده هرگز نمرده...

 

 اینم باشه تقدیم کسایی که بهشون مدیونم شهدا، به خصوص گمنام با مرام و رفیق بی منت

الهی راضیم به رضای شما 

یا حق

۰۵ مهر ۹۹ ، ۰۱:۳۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

تضاد

به نام آرام بخش جان 

 

زندگی حتی قشنگ تر از اون چیزیه که فکرش و میکنی تلخی و شیرینی و کلی تضاد دیگه  بعضی وقتا به این همه تضاد گله میکنم ولی خب در که همیشه رویه پاشنه نیست بالاخره یه قیض و قوضی باید بکنه درسته گاهی هم از جاش در میاد ولی یه روزی هم ساز میشه

وقتی نگاه میکردم از گل به خار رسیدم با خود گفتم: پروردگارا چه فلسفه ایست در این بیگانگی و چه حکمتیست در این همسایگی 

.............................................................. 

هنوز گیرشم، گیر یه شهر کویری، گیر کاشون

خیلی از خاطراتم قراره پشت سر در این دانشگاه بمونه حتی الانم که هنوز گیرم بهش 

گیرم به گلزارش به رفاقتش، به دانشکده برقش به کارگاه به خیلی چیزای دیگه 

الان هم من گیراینام و هم دانشگاه مالک اشتر که گیر منه البته کاش گیرم بمونه 

کاش هیچوقت کسی گیر نباشه و گیر هم نیوفته

 

الهی سینه ای ده آتش افروز در آن سینه همی سرشار از سوز 

بهترین تکیه گاه دنیای پر آوار فقط خود شمایی و بس 

خوش حالم از این که خدایی چون شما دارم مهربان تر از پدر و مادر

الهی و ربی من لی غیرک 

 

۳۱ شهریور ۹۹ ، ۰۱:۲۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

دنیا

به نام دوست ترین دوست

 

تا حالا به دنیا فکر کردید دنیا همون درک خودمونه از محیط پیرامون دنیای بعضیا رو دیدید چقدر قشنگه آدم حسودیش میشه به دنیاشون 

 

به این که اینقدر با دنیاشون حال میکنن دنیاشون میشه یه گل میشه یه خونه یه قناری یه علاقه در واقع دنیاشون همون علاقه ای هستش که توی دنیاشون شده تمام احوالشون 

بعضیا برا دنیاشون یه سیبل میزارن و خودشون و نوک پیکان تیر تا به هدف بخورن دنیای اونام قشنگه به شرطی که تیزی پیکانشون زخم دل و صورت بقیه نباشه 

دنیای هرکس هم با یک ساعت گپ باهاش لو میره دنیا میتونه توی یک ساعت خلاصه بشه با اون همه بزرگی!!!!

محمد میگه دنیای تو رو من با 7 سال رفاقت نتونستم پیداکنم و محمدجواد میگه من فهمیدم ولی با پرسیدن ازش تفره رفت 

خوبه که دنیای همه متفاوتها

نمیدونم چرا ولی کسی زیاد چیزی ازم نمیفهمه و خداییش دست خودم نیست دادا ناراحت نباشی ازم به خدا حالم اینجوریه نه بد جنسم نه ناتو من واقعا چیز پنهون کردنی هم ندارم 

اصلا مسؤلیتی هم ندارم که برات توضیح بدم ولی خب گفتم از دستم ناراحت شدی بگم که از قصد نیست خب حالم اینجوریه 

بگذرم

 

ته این وضعیت کشور به کجا میخواد بره 

مردممون دارن غرق میشن توی مشکلات و فقط نفس شما و امیدواری شما سرپا نگهشون داشته خدایا به داد مردم برسید لطفا 

کسی نیست دوباره زندگی و یادمون بده این زندگی که به اون مجبور شدیم مردگی ماننده هر روز می‌میریم 

دولتمان چنان جاده را صاف کرده و ما برخی مردم سود جو کوبیدن که به جرعت میگم از دست هیچ کس کاری ساخته نیست 

جز شما، شما قادرید ورق و به نفع ما برگردونید

خدایا فقط امید این ملت به خود شماست ولا غیر 

الهنا و ربنا من لنا غیرک

 

۲۹ شهریور ۹۹ ، ۰۱:۲۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

رویا!!!!؟

به نام آرام بخش جان 

یه تیکه از دست نوشته 

 

رویا همون چیزی که میگن داشته باشی بش میرسی همون چیزی که تو رویاته نهایتا میشه حالا یعنی این همه رویا دارم تمامش میشه؟؟!!

اگه بشه خیلی عالی میشه خدایا تو بخواه تا بشه کارای شرکت داره خوب پیش میره کارا اصوان روبه را شد و خیالم از خونه راحت دم شما گرم هوامون و داشتید شکرتان 

محرمه ولی به برکت امام حسین سختی هست ولی همش گام روبه جلو و اینا برام نویده همه کار ها ردیف بشه چه خوب میشه تا الان خوب پیشرفته امیدوارم به یه نهایت عالی اون طور که دلم می‌خواهد و براش میجنگم 

تا حالا رویا ثلث خودش و طی کرده این ثلث به بقیه رویا هام خیلی کمک میکنه پله پرشه شکر خدا 

کارآموزی این تابستونم داره تموم میشه و یه ترم جدید داره میاد ولی خب این ترم و ترم بعد سرنوشت سازه و سخت از  همه جهت تو سه جبهه باید بجنگم

به قول ممد امین شدم مثی سپاهان سالی 90 که برا سه  تا جام میجنگید

دلم هوا شا کرده بش میگم میام میبینمت عجب بچه خب هفته دیگه میام ویدئو کال با این گوشی خراب 

خلاصه دیگه داره صب میشه سهم مام فعلا تنهایی شده تو این اتاق عجب ولی خبه مزاحم ندارم ولی خب یجوریه

 

شرکت کاراش حل بشه و نمایندگیم تو کاشون اوکی بشه اون موقع میدونم چیکار کنم بقیه جبهه هام اوکیه امیدی به خدا 

الهنا و ربنا من لنا غیرک 

23 شهریور 98 

 

 

گذشته هیچ وقت اون طور که نمیخوای پیش نمیره و رویا هیچ وقت به واقعیت تبدیل نمیشه حالا هی بگن با رویاهات زندگی کن 

حرف مفته امشب با خوندن این متن از خودم در همین حوالی بهم اثبات شد 

 

 

۲۵ شهریور ۹۹ ، ۰۱:۰۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

پاسخ شکست

به نام آرام بخش جان

 

گاهی با زیاد شدن شکست و احوال درون و برون یا به خاطر بسته بودن دست و بال توی گود کشتی زمین گیر میشی هرچی دست و پا میزنی روزگار خاکت کرده و نمیتونی از خاکش بلند شی مخصوصا اگه قهرمان نفست و دیگران هم بوده باشی 

اغلب قهرمان ها از ترس شکست تو پیری قهرمانی و کنار میزارن 

اینا به کنار کلافگی ذهنی و درونی یکی از عنصر هایی هست که هرچی میخوای پاشی نمیزاره فقط ضعیف تر میشی و ضعیف تر و ضعف باعث تغییر میشه 

 

یهو میبینی از قهرمان نفست فقط یه بازنده مونده و از خودت هیچی یه نفر دیگه میشی 

 

سخت ترین چیز اینه که خود اصلیت و گم کنی و دیگه نتونی به اون برسی 

که خواهشم اینه خوده اصلیتون و گم نکنید

پیدا کردنش خیلی سخته دیدم و چشیدم که میگم اصلا گاهی از آدم قبلت هیچ نمیمونه 

عنصر بعدی خداست، اصولن وقتی داری گم میشی بیشتر غر میزنی 

که از همین جا از محضر خدای مهربان طلب بخشش میکنم 

خدارو که کم بدونید بیشتر به شکست و احوال درون دامن می‌زنید 

اینم چشیدم بار ها و بارها 

خدا که کوچک شد نعوذ بالله دیگه بن بست پیدا میشه و دیگه اون خوده قوی و پر قدرت اثری ازش نیست یه نفر دیگه جاش میشینه که خودت نیست 

 

این همه حرف زدم برا یه نکته به خودم و هرکسی که متن و میخونه 

نزارید کار به شکست و گم شدن برسه نزارید نا امیدی از خدا برسه 

اگه این طور بشه دیگه پیدا کردن اون که خودت بود سخت پیدا میشه 

 

خداروشکر قوی هستید رفقا و با هوش سریع باید جمع جور شد و پاشد گرد و خاک و از عقل و دل تکوند یاعلی گفت دست بزاری تو دست اون کسی که از تو عاقل تر و مهربون تر از خودت به خودته و رفت جلو 

 

خیلی وقته دعا نکردم کسی هم هواسش نیست 

🤔🤔🤔🙂

 

الهی لحظه مارو به حال خود واگذار نکن ما راه بلد مسیر نیستیم گم میشیم 

خدایا همیشه بزرگی قد آرزو های ما و حتی آرزو های همه دم شما خیلی گرم 

خدایا دل ما بنده ها خوشه به قدرتت همیشه با قدرتت مارو از خسته شدن نجات بده 

و در اول و آخر ظهور امام حی مارو هم نزدیک بفرما 

 

الهی آمین 

لا حول ولا قوت الا بالله💪💪

یاعلی مدد

 

۲۲ شهریور ۹۹ ، ۰۲:۱۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

تاوان بی حسرت

و به نام خدایی که در این نزدیک است 

 

شاید شنیدن این که رفقا کنکور قبول شدن و فارغ‌التحصیل شدن هم خوش حال کننده باشه هم کمی دلگیر خوش حال کننده چون دوستانت قبول شدن امسال ارشد میرن و ناراحت کننده چون خودت قبول شدی ولی نمیتونی بری ارشد سخته بتونی بری ولی نشه 

هر چیزی تاوان داره و من الان وایسادم پای تاوانم،، ناراحتم ولی پای تاوانم هستم بالاخره کاری که خودم خواستم ناراحتی نداره جامعه و.... خواست من بود و خواستم ارزش من  برای همین اصلا گله ای نیست

دانشگاه تا داخلش نباشی حرفت خریدار نداره تا نباشی راحت توجیه میشی حالا اگه هزار بار حق باهات باشه، و توجیه شدم و به ترم نه سلام کردم البته دوست‌داشتن که سلام کنم بگذرم

یه ترم نیمه کاره کم واحد جلو رو دارم و شوق ارشد که قبلا کم بود انگار به جنابم برخورده که نمیرم با این که زیاد ارزش نداشت برام الان که از دستش دادم ارزشش دو چندان شد

 

بهروز وثوق یه دیالوگ داره که میگه : هرچیزی  و تو دنیا از دست بدی تازه قدرش برات مشخص میشه تا بود آفتاب ها همون آفتاب بود مهتاب همون مهتاب هر روز حالا که نی دیگه مهتاب و آفتاب کیلو چند ننه 

 

برا مادرش میگفت بنده خدا 

 

 

دلم از خودم گرفته نباید اینجور باشه ولی گرفته از دست خودم عصبانی شدم 

آخدا بزار به حساب کم طاقتی و ببخش 

 

دوباره بازار و تکون دادن این پدر سوخته ها قشر متوسط به سمت بی بضاعتی و قشر کم درآمد به سمت مستمندی پیشرفتن تاریخ مینویسه که این دولت و نوچه های نوکیسه چه بلایی سر مردم در آوردن 

خدا ریشتون و بکنه به حق امام حسین که پشت مردم و میشکنید و شرمنده زن و بچشون میکنید

کاش میشد تک تک تون و اون دلال های وابستتون و اون چوپان دولتتون و داد دم کتک و انتقام خانواده های که شرمنده جوون عقدیشون و دختر عقدیشون  شدن برای خونه بخت و از اون لبخند های کثیف گرفت

 

میخندیم و می‌گذریم دنده پهن شدیم از بس این ابله سرمون کلاه گذاشته

نخندیم لااقل به این گرونی و افتضاح بازار کشور

 

ای بابا خدای شکرت 

گفت دو روزی‌ست، به چمن عادت آر 

گفت گر چه سبزست ولی بی سوداست

گفت بر چه هستی کین دمن دامن باد

گفت مارا یادت تو دامن کند هر صحرا 

 

الهنا و ربنا من لنا غیرک 

 

به نام  اعظمت یاحق

 

 

۲۰ شهریور ۹۹ ، ۰۲:۴۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام