حرف دل

میروم دور از همه با دنیای خود خلوت کنم باید اخر من به این بیگانگی عادت کنم

۳ مطلب در مهر ۱۴۰۰ ثبت شده است

پاییزانه

به نام آرام بخش جان

 

بعضی وقتا خدا اونقدر دوست داره که تا میبینه داری عقب گرد میکنی یه دست اندازی تو زندگیت میزاره که یادت نره می هستی و یکی هست که خیلی خیلی دوست داره

همیشه توی زندگیم گفتم و میگم خدایا راضیم به رضای خودت تو بهتر میدونی چی به چیه چه کاری به صلاحه چه کاری برات به صلاح نیست وهزار یک ندانسته ای خدا میدونه و برات جوری میچینه که به صلاحت باشه 

واقعا شکرت که اینقدر هوای بنده هات و داری، شرمنده از این که ما گاهی دور میشیم و عقب گرد میکنیم از اون خطی که خودت دوسداری و از شما غافل میشیم 

و اما بعد الان چند دقیقه دیگه مهر ماه تموم میشه و میریم به آبان ماه دقت کردید اگه مهر و به آبان بچسبونی میشه مهربان؟! 

پاییز قشنگ ترین فصله به نظرم فصل آرام و گرم درعین سردی پر از رنگ های مختلف و گرم که باعث دلگرمی  و عبرت از سرانجام ها میشه 

خلاصه که به قول حجت اشرف زاده پاییز عاشق است

فردا مجدد هفته دیگه ای آغاز میشه که به نظر هفته کاری سخت و پر حاشیه باشه که امیدمون و به خدا میدیم و بس 

به قول سردار کلهم خیر... 

الهی نگاه مهربونت و آنی از بندگانت نگیر 

امین 

یاعلی مدد

 

۳۰ مهر ۰۰ ، ۲۳:۴۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

شمع نیمه جون

به نام آرام بخش جان

 

 

شمع نیمه جون

 

مثل شمع نیمه جون داره می سوزه تنم

کسی باور نداره این تن خسته منم
خیره مونده به افق چشم انتظار من

هم زبون شعله هاست داد من هوار من
قصه زندگی من قصه ماه و پلنگ

قصه رفتن و موندن قصه شیشه و سنگ
شب به پایان نرسونده شعله آخر من

صبح صادق ندمیده روی خاکستر من

شعله از سرم گذشت آشنایی نرسید

قطره قطره شد تنم در فضای شب چکید
هرچه گفتم نشنید کسی جز سایه من

تو که با من می میری سایه فریادی بزن

بی صدا سوختم و ساختم در دل این شب درد

از تنم چیزی نمونده غیر خاکستر سرد

غیرتم میکشد اما روشنی بخش شبم

میرسم به صبح صادق با همه تاب و تبم
مثل شمع نیمه جون لحظه لحظه جون به لب

داره می سوزه تنم بی صدا در دل شب
اوج التهاب من آخرین لحظه شب

پیک صبح شب شکن می رسه خنده به لب
تا شب از پا ننشست صبح صادق ندمید تنم آسوده نشد تا به آخر نرسید

۰۶ مهر ۰۰ ، ۲۳:۴۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

پاییز

به نام آرام بخش جان

 

بازهم پاییزی دیگر از راه رسید با صدایی سوزناک و تن‌پوش زرد درخت های کهن پارک محله هنوز یک روز نیست که از پاییز میگذره ولی امروز دیدم درخت های پارک برگ ریزون و شروع کردن، شاید اونا خیلی خیلی منتظر پاییز بودن که با رسیدن موعد مقرر رفتن برای جشن پاییزی خودشون

ولی احوالات من الان پاییزیست، دلم برای حرم تنگ شده چند روز دیگه اربعینه و هیچ خبری نیست از رفتن، دوساله که عطر حرمش و حس نکردم، خیلی جای خوبیه، آرام بخش ترین مکان برای حس کردن رفیقی چون امام حسین

اینم از جمله مصلحت های الهی و خواست خودشه که امسال هم راه حرم آنچنان باز نشد

حال دلم برای جوانی گرفته که درگیر عشق شده همکاری باحال و خوش خنده که حسابی رفته تو لک دلم خیلی میخواد یه کاری براش انجام می‌دادم ولی هیچ کاری از دستم بر نمیاد فقط میتونم دل داریش بدم و اوضاع و یکم براش مرتب کنم

خب بگذریم بریم یکم برای دعا

خدایا به حق لطف و کرامتت ریشه ظلم و ستم و بیماری و بکن هر آن کسی که درگیره با این ویروس لعنتی  و خودتت لباس عافیت بهش بپوشون

خدایا به برکت نام امام حسین خودت حافظ این دانش آموزان و معلم هایی باش که امسال قراره بعد از دوسال در مدرسه هارو بازکنن و شروع به یادگیری و کار کنن

خدایا به حق مهربونبت واسط عشق جوون های ما باش و خیلی هوا‌شون و داشته باش

در پایان هم ظهور آقا امام رمان عج الله تعالی فرجه الشریف و خیلی خیلی نزدیک فرما

به امید لطف کرمت

یا علی

۰۲ مهر ۰۰ ، ۰۱:۱۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام