حرف دل

میروم دور از همه با دنیای خود خلوت کنم باید اخر من به این بیگانگی عادت کنم

۳ مطلب در شهریور ۱۴۰۱ ثبت شده است

بی گناه

به نام آرام بخش جان 

 

بعد از مدت ها یه آهنگ تو دل برو شنیدم اونم کار جدید علیرضا قربانی به نام بی گناهه بماند یادگاری از امشب ما

 

بی گناه!!

تو خنده ی دوری در یاد تو قاصدکی دور از باد
من زخمی قبل از مردن من ساکت قبل از فریاد
داد از دل من داد ای داد
عکسی که پر از رویا بود در خاطره ای تار افتاد
عکسی که در آن خندیدم از سینه ی دیوار افتاد
داد از دل من داد ای داد
آمده ام تو به داد دلم برسی
تو سکوت مرا بشنو که صدای غمم نرسد به کسی
آمده ام تو به داد دلم برسی
چو پرنده ی زخمی بی پر و بال رها شده از قفسی

 

باید که شبی برسی به قرارم ایمان منی به خدا نسپارم
میترسم از اینکه زمان نگذارد چون دسته گلی برسی به مزارم
باید که شبی برسی به قرارم ایمان منی به خدا نسپارم
میترسم از اینکه زمان نگذارد چون دسته گلی برسی به مزارم
آمده ام تو به داد دلم برسی
تو سکوت مرا بشنو که صدای غمم نرسد به کسی
آمده ام تو به داد دلم برسی
چو پرنده ی زخمی بی پر و بال رها شده از قفسی

۱۶ شهریور ۰۱ ، ۰۰:۱۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

دوراهی های زندگی

به نام آرام بخش جان 

 

بعضی وقتا که فکرت تو یه جریان دیگس و یچیز دیگ برات پیش میاد جوری ک مردد میشی بری سمت کدومش و راهت و چجوری ادامه بدی ک به صلاحت باشه دقیقا میرسی سر دوراهی و تصمیمات حساس، الان زمانی ک شرایط خدمتی بسیار اوکی شده بود یهو سر و کله ارشد پیدا میشه اونم دقیقا همون چیزی ک میخواستی و الان بین خدمت و ارشد باید یکی و انتخاب کرد انتخابی ک یکم سخت و پیچیده شده فقط به این دلخوشم ک به یاری خود خدا بتونم بهترین تصمیم و بگیرم و مسیر جدید آغاز بشه یا مسیر قبلی ادامه دار

کلهم خیرا 

 

و اما بعد، امروز یه روز به خصوص بود روزی ک برام درس های زیادی داشت و مهم ترین درس این بود ک غرورت و هیچ وقت برای کسی نشکنی و هیچ چیز باعث نشه ک بخوای از شخصیت و خود واقعیت برای چیزی و کسی فاصله بگیری مهم نیست ک در موردت چی بگن و ازت خوششون بیاد یا نه مهم اینه ک تو خودت باشی و خودت هم باقی بمونی

 

 دلتنگ رفیق شهیدمم دعا کن رفیق روز های سخت

یاعلی مدد

۱۱ شهریور ۰۱ ، ۰۰:۴۱ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

بی حرفی

به نام آرام بخش جان 

یوقتایی ک زیاد میومدم تو وبلاگ و شبا متن می‌نوشتم یا تو دفترم واسه خودم می‌نوشتم بابام میگفت یوقت میشه دیگ سراغ اینارو نمیگیری و دیگ حرفی برای گفتن و نوشتن نداری، تو دلم میگفتم چی میگه آخه بابا ما حالا شده، طوری ک دیگه دفترم هم نمیدونم کجاست فقط یه وبلاگ مونده ک چندوقت یبار میام سراغش چقدر خوب و بیخوده ک آدم سن و سالش بالاتر میره خیلی چیزایی ک براش باحال بود دیگ کم حال میشه یعنی هم خوبه ک احوالت عوض شده هم بده ک دیگ اون چیزایی ک یه زمانی باهاشون حال میکردی دیگ حالا کیفی ندارن

 

به هر حال فقط چیزی ک مهمه و من خودم بهش عمل نمیکنم اینه ک نزاری بیشتر تو لاک دفاعی فرو بری این نکته مهمه زندگیه ک خب من اصلا بهش گوش

 ندادم و پیله تنیده خودم و تنگ تر میکنم

 

خب امیدمون به خداست و بس خدایا خودت یجوری به اوضاع آشفته سر و سامون بده دم شمارو هزار بار گرم 

 

 

۰۴ شهریور ۰۱ ، ۰۰:۱۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام