حرف دل

میروم دور از همه با دنیای خود خلوت کنم باید اخر من به این بیگانگی عادت کنم

۱۱ مطلب در فروردين ۱۳۹۸ ثبت شده است

گاهی ......

سلام


گاهی اونقدر خسته و کم حوصله میشی که نمیدونی چجوری فرار کنی


خیلی احساس بدیه ازش خیلی بدم میاد اون موقع هایی که دل میگیره نمی دونی چرا ولی خب دیگه راهی نیس


فرار کردنی هم نیس اما یه روز یه کاری به رضا گفتم که خودم انگار دارم غافل میشم    توکل و یاد همیشگی خدا


امروز با یکی از بچا که خیلی پشتش حرف بود حرف زدم و سنگامو مردونه باهاش واکندم  به بقیه هم رفتم گفتم که خیالشونو راحت کنم


خلاصه رفاقت خیلی باب بازیه خیلیامون تو رفاقت کم میاریم  و خلاص  رفاقت دلیه  مگه میشه کم آورد اخه ؟؟؟؟

مبنای زنده بودن رفاقته  رفاقت با  خدا  پدر و مادر فرزند همسر و.........و شهید عملیات بدر (گمنام)


هر آدمی خوش اخلاقیش شاخص بندگیشه  حرف خیلی قشنگیه همیشه توی گوشمه واقعا درسته

اخلاق اخلاق و دیگرهیچ


هرکی به یه جایی رسیده از رفاقت و اخلاقشه  دوتاش  که باشه    دین هست علم هست عشق هست پول هست تهشم شهادت


دلم امشب فقط با روضه مادر و کمی اشک آروم میشه


کی گفته گریه مرد بده 


مرد گریه کند معترف ضعفش نیست

رود اشکیست که از کوه حکایت دارد .....


الهی راضیم به رضایت

شکرت که همه اطرافم آرام است


خدایا هر چیز که به خوبات میدی امشب به همه بده به لطف بی انتهایت


یاعلی از تو مدد








۲۸ فروردين ۹۸ ، ۰۲:۳۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

شعر شبانه

سلام و درود 


زمین فراخ و دشت و کوه سجاده  ما 

روح دل شادشود از غم پر باده  ما


بوی یاری بفرستاد به صحرا دل ما 

سوته دل ریخت به لعلم قدح تازه ما


راوی آورد خبرم را به دیباچه یار 

که سجودش بکشد هق هق و هر ناله ما


من به نازم که به این یار به هر مجلس ما 

روشنایست نگهش بین ره ظلمانی پر ضاله ما


..............    ..................... .....   ............................


شب باشه امتحان باشه خستگی باشه ولی خب خوابی نباشه !!!!

شبم بخیر 

خدایا شکرتون

خدایا فردا یه نگاه با برکت به همه بنده هاتون  بنداز ید

یاعلی از تو مدد




۲۵ فروردين ۹۸ ، ۰۳:۲۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

خدا و دیگر هیچ

سلام


ثانیه ها واقعا در حال گذرن و فقط باید زندگی کرد 

این هفته واقعا هم خودم پر حرف بودم و هم بچه ها شبا آخر شب میومدن با هم حرف میزدیم چقدر حرف توی این دو روزه بچه ها برام زدن هر کدوم به یه جور و حالی

درسا هم که واقعا دیوونم کردن بابا این حجم واقعا بی سابقه س بازم شکر


و اما جایی شنیدم که گفت دلتنگی زبان نفهم ترین حس دنیاست حالا هی واسش دلیل بیار


(ولی اگه تورو نداشتم تو دانشگاه چیکار میکردم چقدر خوب شد که توی عملیات بدر شرکت کردی چقدر خوبه که آوردنت تو دانشگاه ما سه ساله همه چیم و میدونی

رفیق اگه تو رفاقت کم آوردم بگو بهم  تشکر )


امروز وقتی کتاب و بستم با خودم گفتم واقعا اگه خدارو نداشتم چیکار میکردم  واقعا کی بود که ببینتم و جوابم و بده با کی میخواستم حرف بزنم کی میخواست بهم انگیزه بده دستم و بگیره  هیچ کسی غیر خودش


و اما خاطره  خاطرات گاهی آنقدر دست و پای آدم و میبندن که گاهی اجازه زندگی و نمیدن خاطره هم اگه قشنگ باشه که دیگه میبرتت به ناکجا آباد امشب علی واسه این که ناراحت نباشم و غصه گوشیما نخورم که نمیدونم چرا فکر میکرد غصه میخورم شروع کرد خاطره گویی که دیدم  وایی چقدر غرق خاطراتش شده دیگه کلا بحثش از منم بیرون رفته بود خیلی آقاست دمش گرم خداحفظش کنه



دلم بدجور هوای مشهد و داره  یا امام رضا باید بیام حرف دارم حضوری


اللهم عجل لولیک الفرج


یاعلی

۲۳ فروردين ۹۸ ، ۰۳:۴۹ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
خروشان آرام

دفتر زندگی

سلام 


تعطیلات تموم شد خدارو شکر باید برای سه ماه سخت اماده بشم خیلی کار دارم انشالله برسم همشو انجام بدم 


اما چرا  دفتر زندگی چرا از این تشبیه استفاده کردم  نمیدونم شاید چون قشنگ بود 

ولی  وقتی به گذشتم نگاه میکنم میبینم که زندگی واقعا مثه دفتر مشقه اون دفترایی که موقع اول سال با ذوقو شوق جلدشون میکردم و گیره میزدم تا نشه  یادمه وقتایی که خیلی خوش حال بودم و حالم خوب بود  خوش خط و قشنگ مینوشتم با چند رنگ ولی وقتایی که حالم خوب نبود و حوصله نداشتم اون قدر بد هط مینوشتم و کم رنگ که با هیچ عینکی قابل خوندن نبود افتضا  وقتایی که عجله داشتم کله جنگ قورباغه ولی فقط دو وقت تنبیه شدم و کتک و بدونه هیچ پذیرفتن دلیل خوردم اونم وقتی بود که دفتر سفید و گذاشتم جلوی معلم تا اومدم بگم که مریض بودم و دکتر بودم  کشیده  رو خوردم   البته تلافی کرد نامرد  دومی وقتی که دفترمو یادم رفت بیارم  وقتایی هم که بد مینوشتم که به یه اخم ختم میشد و  سر مشق جدید فقط اون دوبار برخورد شدید بود حالا دارم میبینم اگه اون دفتره  زندگیم بود  و من چیزی توی برگش نمینوشتن خب یعنی مرده دیگه  و اگه دفتر زندگی یادم بره یعنی کلا بیخیال زندگی شدم  که بازم یعنی مردم  پس یعنی زندگی میتونه دفتر باشه  

اما وقتایی که دفتر جلدش تمیز بود و خوش خط مینوشتم پاداشش بیست بود 

تو زندگی هم اگه قشنگ زندگی کنیم بیسته مال ماست اگه هم قشنگ زندگی نکنیم تذکر و تنبیه داریم 

ادامه مطلب...
۱۶ فروردين ۹۸ ، ۰۱:۲۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

13 به در

سلام و درود 


سر تاسر خیال من نقاشیای کاشیاش


       سبز میشن و ناز میکنن مستا شبا تو کوچه هاش هوای آواز میکنن




گذر زمان چیزی که با تمام وجود قابل لمسه چیزی که راحت میشه با نگاهی به پشت سر متوجه شد

گذشت سال پیش این موقع داشت سال دیگه هم این موقع داره البته اگه ما باشیم پس نمیشه جلوی ثانیه رو گرفت   میشه ؟؟؟ اگه کسی گرفت به منم یاد بده لطفا

تلخ و شیرین میگذره فقط باید شیرینی های لحظه هارو نگهداریم شیرینی هایی که هر لحظه که یادمون میاد واسمون تازه باشه  ای کاش میشد تمام لحظه هارو شیرین کرد این کارو میشه کرد نشد نداره


اما سیزده بدر امروز داشتم به سیزده سال پیش فکر میکردم  گذاشته بودم عکسا و خود حقیقیمو کنار هم  تفاوت و اشتراک  ها رو جمع و جور کردم روهم بدی نبود بیشتر برنده بودم تایه بازنده شکر خدا


اما امروز سیزده خوبی بود مگه میشه پیش فامیلایی که برات مثه داداشن باشی و خوش نگذره مگه اصن داریم ولی خب حافظه رو  هم نمیشه خونه جاگذاشت


13 رو میگن خوب نیس  والا ما که هرچی خاطره خوبه از  سیزده داریم خیلیم خب بوده روز خدارو الکی وصله میزنن بهش 

ولی خب از یه طرفم بعضی استان های ما با سیل دست و پنجه نرم میکنن که به حق خود خدا مشکلاتشون حل بشه ( دوستا و دشمنامونم تو این سیل شناختیم عراقیا لبنانیا و....... کجایید برادرا )


بگذریم خلاصه پرونده 13 به در  98 هم بسته شد رفت انشالله سال خوبی که عیدش با مولا و بارون شروع شد و اخر عیدش با مبعث داره تموم میشه (راسی عید هر کی میخونه که قالبا مشتری زیادی نیست خیلی مبارک  باشه )  سالی پر از خیر و خوبی و برکت باشه


خدایا شمارو به  حق  پیامبر اکرم اون چه رو که به بهترین بنده هات میدی به همه مردم ما عطا کن اللهی


یا علی مدد

۱۴ فروردين ۹۸ ، ۰۲:۱۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

خسته ولی امیدوار

روزی با پدرش تنها شدند از پدر پرسیده بود : گاهی اگر احساس خستگی کنی انقدری که ندانید چرا خسته اید چه میکنید؟؟


پدرش لبخندی زد و گفت : خستگی  های بدونه شرح !!!!!  ؟؟؟؟


با لبخندی که داشت آرام زیر لب گفت : مرهمی برای خستگی هایت نیست جز  مناجات خدا


......................................................................................................................................................

.................................................................

نجات هفته : خدایا اگه نجاتمون نداده بودید الان شب سومی بود که زندگی جدیدم شروع میشد

ممنون که دوباره بهمون فرصت دادید


خدایا راضیم به رضای خودتون

خدایا و..............................................


یاعلی مدد


























۱۰ فروردين ۹۸ ، ۰۲:۴۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

ارامش طوفانی

ضیافت های عاشق را خوشا بخشش خوشا ایثار 

خوشا پیدا شدن در عشق برای گم شدن دریار


چه امیدی به این ساحل خوشا فریاد زیر آب 

خوشا عشق وخوشا خون جگر خوردن خوشا مردن خوشا از عاشقی خوندن


نه از دور و نه از نزدیک تو از خواب آمدی ای عشق 

خوشا خود سوزی عاشق مرا آتش زدی ای عشق 


فریاد زیر آب با این که خیلی وقت بود داریوش گوش نکرده بودم ولی امشب دیگه هوس کردم 

 

اقاجونم یادمه بهم گفتن که بابا  زندگی مثه یه نوار دولبه هر لبشم هزار ساز داره اونقدر تو ریل روزگار میگرده تا تموم بشه اون وقت باید بزنی لب بعدی تا سازای اون طرف نوار و ببینی  الان که دارم نگاه میکنم میبینم امروز نوار زندگی و مردم صد لبه زدن و هر ساعتی دارن یه لبشو گوش میکنن ولی غافل از این که یه بارنواره تو ضبط صوت روزگار بپیچه اون وقته که نوار زندگی از بس طولانیه گیر میکنع تو دستگاه و خدانکرده پاره میشه 

پس همون نوار دولب بهتره که اگه پیچید بشه نجاتش داد بشه دوباره جمعش کرد و گذاشت تو دستگاه واسه دوباره گوش دادن به سازش خب بگذریم 


و اما عشق واقعی 

یادم نمیره دو ماه پیش به یکی از دوستانم که قصد ازدواج داشت گفتم الان که یکی شدید دیگه من و اون نیستید مایید یعنی باید یکی بود باید فداکار بود باید همچی بود تکیه گاه بود و...

ولی خب الان ما واقعا با خدا این رابطه رو داریم  ؟؟ یعنی الان من نوعی تونستم اون قدر به جایی برسم که واسه خدا زندگی کنم برای رضایتش یا برای خدا فداکاری کنم و... یا این که حتی خیلی راحت  و بدون نگاهی کار خودمو میکنم اون طرف خدا اوکیه ولی این طرف ما میلنگه  


عین اخوندا روی ممبر حرف زدم ولی اگه کسی خوند این یه تیکه پست امشب و با خودم بودما 

وگرنه همه خوبن انصافا کسی به خودش نگیره   )


و اما ارامش طوفانی خب به نظرم بهتر از بدون شرح  باشه


خب خدایا شکرت  اینم پست امشب 

خدایا لطفا به بزرگواری خودت بگذر از خطا های ما

خدایا به حق کرم بی انتهایت رزق و روزی حلال و نصیب همه مردم  کن 

خدایا دیگه هیچی شما خودتون بهتر از راز دل مردم خبر دارید حاجت تمام حاجت مندار و هم بدید

 

یا علی مدد 


۰۸ فروردين ۹۸ ، ۰۲:۱۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

باران ...

سلام بر خالق باران

باران میبارد امشب دلم غم دارد امشب

         ارام جان خسته ره میسپارد امشب


درنگاهت مانده چشمم   شایداز فکر سفر برگردی امشب

قطره قطره اشک چشمم می چکد با نم نم باران به دامن


                  بسته ای بار سفر را با تو ای عاشق ترین بد کرده ام من


رنگ چشمت  رنگ دریا   سینه ی من دشت غمها


                  یادم آید زیر باران  با تو بودم با تو تنها

()

بلکه باران شوید از جانم گناهم 


باران  و  طراوت

 خداوندا شکر از این نعمت  بی انتها

خداوندا  خودت   کشور را از سیل هم نجات بده






موقع باران دعا مستجاب است 

هر کس این مطلب را خواند التماس دعا 

یاعلی مدد



۰۶ فروردين ۹۸ ، ۰۱:۴۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

وقتی که من .........

سلام  و درود 


وقتی که من  نوجوون بودم برای خودم روز شمار عید میزاشتم یعنی حساب تعطیلی ها رو همش و داشتم وقتی یه روز طی میشد یک روز از فرصت خودم کم میکردم  آخه خیلی خوش میگذشت نمیدونم چرا ولی اصن یه حال و هوایی داشت تمام عشقم به این بود که برم دید و بازدید و فوتبال کنم و فیلم ببینم 

ولی نمیدونم چرا الان چهار روز از تعطیلات میگذره و من دلم میخواد زود تموم بشه برم کاشان الان دل خوشیم 

فقط اینه که برم سرکار و بیام خونه و یکم بشینم پای لب تاب و پروژه .    هر جا هم که بری حرفا تکراریه اخه میدونی همه جا فقط تا میری یا سرشون تو گوشیه یا از اقتصاد میگن یعنی طوری شده که مردم مجبورن از این چیدا حرف بزن یه حرف قشنگ و به دل نشین از کسی در نمیاد من که این چند روز زیاد ندیدم امروز یه کسی رو دیدم که خیلی شبیه به یکی از دوستام بود حسابی یادش کردم امروز اما یه انرژی عجیب و مضاعف دارم رفتم خونه ابا اجدادی  خونه ایی که تا سیصد سال و میدونم اجدادم داخلش به دنیا اومدن اصلا یه حال و هوایی داشت کلی انرژی گرفتم جدا که صفای خونه های قدیمی فوق العادس 


خیلی دوس دارم یکیشو داشته باشم امروز وقتی فهمیدم بعد سیصد سال فروختنش حسابی شوکه شدم ولی خب دیگه کاریش نمیشد کرد 

و اما دعا خدایا میگن تصادفات زیاده  خدایا سفر تمام مسافر هارو بی خطر کن 

خدایا مشکلات همه رو حل کن 

اخرشم خدایا  امیدم فقط به شماست 


یا علی مدد 

۰۴ فروردين ۹۸ ، ۱۶:۳۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام

اولین شب سال٩٨

سلاااااام و درود 


عیدتون مبارک  انشالله سالی  همراه با سلامتی و موفقیت پیش رو داشته باشید 


اولین شب سال با شب جمعه مصادف شده با شبی که اغوش خداوند بر روی بندگانش بازه شبی که مارو یاد مولای  حی و مهربانمون میندازه  عجیبه ولی واقعیت داره پس باید قشنگ درکش کرد و از دعا چیزی کم نذاشت 


دعا کنیم که بتونیم عوض بشیم بتونیم هر سال بهتر از سال های بعد باشیم 

تلاش کنیم حال هم و خوب کنیم  منفی هارو کنار بزاریم و از واقعیت ها دور نشیم 


من زیاد حرفی ندارم فقط بهترین دعا ها و ارزو هارو برای همه مردم دارم ای کاش سالی با ارامش اقتصادی و فکری داشته باشن  ارامش فقط و فقط همین و بس 


اللهم عجل لولیک الفرج



یاعلی مدد


۰۲ فروردين ۹۸ ، ۰۲:۲۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
خروشان آرام